عمومی

چرا برخورد با بدحجابی موفق نبوده است؟

در بحث حجاب که در لغت به معنای «مانع و مانع» است، در واقع بدون توجه به ضرورت، میزان و اشکال آن، تجربیات گذشته و حال بسیاری از کشورها، از جمله کشور ما، به وسیله پوشش و پوشش تعبیر و تعریف می شود. این واقعیت را نشان می دهد که نمی توان حجاب را از علاقه مندان ممنوع کرد و معتقدان به آن چه از نظر شکلی و چه از نظر ماهیت مجبور به رعایت آن شدند. به عبارت واضح تر؛ کشف حجاب در زمان رضاشاه پهلوی اگرچه با خشونت و سلطه همراه بود، اما پس از مدتی ثابت شد که علیرغم دستور حاکم و فشار قوای اجرایی، علاقمندان و معتقدان حجاب مشکلات او را تحمل کرد و حفظ کرد.

در بسیاری از کشورهای جهان، حتی کشورهایی که به صورت سکولار اداره می شوند، مشاهده می کنیم که بسیاری از افرادی که بر اساس اعتقادات خود حجاب دارند با این پوشش در بیرون از خانه ظاهر می شوند و در این کشورها اکثریت آنها. از نظر آزادی پوشش با لباس کوتاه حتی در محیط کار نیز وجود دارد، اما در عین حال در این کشورها خطوط قرمزی در پوشش و حجاب رعایت شده است.

متاسفانه در کشور ما برخورد با بدحجابی به چند دلیل موفق نبوده است.
اولا متولیان و متولیان این اداره هیچگاه به دنبال علل عدم رعایت حجاب در چشم جوانان نیستند.
مشکل دوم به دلیل عدم ارائه تعریف و مدل مشخص از حجاب است. به یاد داریم که در کشور ما پوشیدن پیراهن های آستین کوتاه برای آقایان در مواردی محکوم بود و در دوره نخست وزیری آقای موسوی که مدل خاصی از پوشش برای کارمندان ادارات تعریف می شد تا امروز یک مدل خاص. حجاب را می توان در قانون دید. نمی تواند
در تبصره ماده 638 بدون ارائه تعریفی به رعایت حجاب اسلامی اشاره شده است. در حقوق جزا، ارتکاب جرم منوط به احراز سوء نیت و در عین حال انجام اقدامات عملی در صورت تخلف از قانون یا تجاوز به ارزش هاست. ارزش هایی که توسط اجرای کیفری پشتیبانی و تضمین شده است.

مشکل سوم عدم یکپارچگی فرهنگی است. تا زمانی که نتوانیم فرزندان خود را که اکثراً فرزندان نسل سوم انقلاب هستند به سمت ارزش‌های سنتی، خانوادگی، اخلاقی، اسلامی و اجتماعی جذب کنیم، می‌توان هر روز نسبت به روز گذشته بر میزان این رفتار افزود. جالب اینجاست که فارغ از بحث حجاب، امروزه با نوعی چالش بین فرهنگ جوانان و فرهنگ خانواده مواجه هستیم. جدای از این موارد، رابطه دولت و مردم توسط کنوانسیون ملی حقوق و تکالیف تعیین شده است.

بنابراین از نظر علمی و تجربی زمانی می توان جوانان یک کشور را به پیوستن به یک ارزش دعوت کرد که اولاً امکانات اقتصادی مانند کار، مسکن، ازدواج و رفاه، امنیت، معنوی، روانی مانند از آنجایی که آرامش و آسایش برای آنها فراهم است، ثانیاً پذیرش یک ارزش باید با اطمینان خاطر و دلایل حفظ و احترام به این ارزش به مخاطب منتقل شود. بنابراین باید به خاطر داشته باشیم که در شرایطی که کشور به دلیل مشکلات اقتصادی با التهاب مواجه است، چه این مشکلات ناشی از رهبری داخلی باشد و چه فشار خارجی، شرایط عینی نشان می دهد که همه مردم چه داشته باشند و چه نداشته باشند. زیر خط فقر و درصد ثروتمند جامعه در حالت بی قراری هستند. زیرا همانطور که نتیجه ابزارهای مربوطه در امور فرهنگی حاکم است، اگر بیکاری افزایش یابد، قیمت و تورم افزایش یابد و مردم دچار مشکلات اقتصادی شوند، بحران های مربوط به جرم و جنایت، انحراف رفتاری، تقلب در توزیع و احتکار به وجود می آید و در نتیجه ، امنیت و احساس امنیت در جامعه رو به کاهش است. واقعیت این است که ما در مدیریت کشور به طور مؤثر در آسیب شناسی، چیستی و چرایی آن مطالعه و تحقیق نمی کنیم، به کارگیری راهکارهای ذهنی در برابر این واقعیت های عینی در پرتو داده های جامعه شناختی جنایی پاسخ مورد انتظار را نخواهد داد.

*وکیل
* منتشر شده در روزنامه آرمان ملی

دکمه بازگشت به بالا