عمومی

عمران‌خان هزینه پوتین را پرداخت 

به هر حال اسلام آباد که در سخت ترین سال های جنگ سرد متحد بلوک غرب و پایگاهی برای آموزش، استقرار و استقرار واحدهای چریکی برای مبارزه با ارتش شوروی سابق در افغانستان بود، اکنون می خواهد نقش متفاوتی ایفا کند. . آیا خروج مفتضحانه نیروهای ناتو و آمریکا از افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت در این کشور اسلام آباد را برای تغییر موقعیت منطقه ای خود در موازنه قوا وسوسه کرده است؟ آیا اسلام آباد پس از این از رقابت و دشمنی قبلی بر سر کشمیر با هند دست کشیده و مسیر تعامل را به گونه ای دیگر در پیش گرفته است؟ آیا چین متحد قابل اعتمادتری برای اهداف استراتژیک خود پیدا کرده است؟ در نهایت، اینکه آیا روسیه مهمان نوازانه از عمر خان خواسته است تا توانایی خود را برای ایجاد اتحاد با بازیگران منطقه ای افزایش دهد؟ همزمان تهاجم نظامی به اوکراین برای خودنمایی در برابر رقبای غربی خود؟

اما اکنون، در پی سقوط دولت عمران خان، سوال مهمتر این است: آیا همه ایده ها و سوالات فوق بیشتر شبیه یک عملیات کلاهبرداری نه تنها برای اسلام آباد بلکه برای مسکو هستند و این رویداد ولادیمیر پوتین را تشویق کرد تا دستور دهد حمله نظامی به اوکراین آیا رفتن به باتلاق به جنگ فرسایشی در اوکراین کمک کرده است؟

اگر بخواهیم از توهم توطئه پرهیز کنیم و سؤالات کلیدی زیر را بپرسیم، چندان دور از واقع گرایی نیست: آیا ایالات متحده و انگلیس (و به طور کلی ناتو) به راحتی خروج پاکستان از غرب به شرق را می پذیرند و آن را مطرح می کنند. آیا آنها به راحتی سوء هاضمه خود را می پذیرند؟ آیا آمریکا و انگلیس که پس از جنگ جهانی اول و به ویژه جنگ جهانی دوم در نقشه برداری غرب آسیا و به ویژه خاورمیانه نقش اول را داشتند، خواهند پذیرفت که روسیه به راحتی بتواند نفوذ و حضور خود را تا سواحل اقیانوس آرام گسترش دهد؟ امیدهایی که روس ها از زمان تزارها دنبال می کردند و با وجود دوری و نزدیکی به این هدف هرگز به آن نرسیدند. مهمتر از آن، آیا پاکستان و در نتیجه ارتش آن که به شدت به تسلیحات و کمک های مالی غرب وابسته است، می تواند شریک استراتژیک دقیقی برای روسیه در ناآرامی های اروپای شرقی باشد؟

تمام سوالات فوق ناظران را در سفر غیرمنتظره عمران خان به مسکو در 23 و 24 فوریه متحیر کرد. بنابراین قابل پیش بینی بود که نخست وزیر پاکستان علیرغم اطمینان از ارتش و اکثریت پارلمانی این کشور، بتواند هر کجا که می خواهد بر اسب خود سوار شود. اما عمران خان در انتخاب سمت سیاسی خود مرتکب اشتباه جدی شد.

اول، او ساختار سیاسی کشورش را نادیده گرفت یا آن را دست کم گرفت، زیرا تجربه نداشت در سیاست. ارتش پاکستان در تاریخ ۷۵ ساله خود همواره تصمیم گیرنده استراتژیک بوده است. بدین ترتیب، در تمام سال های تشکیل پاکستان، هیچ یک از ۱۹ نخست وزیر پاکستان پایان خوبی نداشت و در کمتر از پنج سال سرنگون شدند. دلایل سرنگونی یا حتی ترور نخست وزیران پاکستان همواره ریشه در سیاست های استراتژیک آنها در نگاه به بلوک های قدرت های جهانی داشته است.

دوم، عمرخان به ائتلاف پارلمانی و اکثریت حزب حاکم تحریک انصاف راضی بود بدون اینکه فساد و فساد نخبگان سیاسی خود و همه احزاب را درک کند.

سوم، جغرافیای سیاسی منطقه و اولویت‌های قدرت‌های غربی در آسیای جنوب شرقی برای سال‌های آتی، مانعی قوی و قابل تأمل است که عمران خان در انتخابات جدید خود از آن اطلاع چندانی نداشت.

چهارم؛ خواسته های ایجاد شده توسط جنگ اوکراین، قدرت های غربی را مجبور کرده است که نقش خود و بازیگران منطقه ای را دوباره تعریف کنند. بنابراین هنوز دیر نیست که بقایای تغییرات سیاسی در پاکستان برخی از کشورهای عربی آمریکایی-بریتانیایی منطقه را در بر بگیرد. این دولت ها در جنگ اوکراین موضعی محتاطانه و به دور از آرمان های لندن و واشنگتن اتخاذ کرده اند. عمران خان زمانی که خطر سفر به مسکو را پذیرفت تا حدودی از این موضوع آگاه بود.

پنجم: نخست وزیر به قدرتی که در رویکرد خود در روابط خارجی به پایگاه مردمی خود در پاکستان اختصاص داد، تکیه کرد. اما تمامی نخست وزیران شکست خورده این کشور در این زمینه محاسبات مشابهی انجام داده اند. از یک سو، اندکی پس از سقوط حکومت عمران خان، هیچ نشانه ای از حمایت مردمی دیده نمی شد.
دلایل این امر روشن است; او به وعده های انتخاباتی خود به مردم مبنی بر کاهش تورم، جلوگیری از افزایش قیمت مواد غذایی، حل مشکل کسری بودجه و مهمتر از آن جلوگیری از ائتلاف احزاب مخالف عمل نکرده است.

از سوی دیگر، ضربه ای ویرانگر به روسیه است که در دستور کار اصلی قدرت های غربی در جریان پرونده جنگ اوکراین قرار دارد. مسکو به خوبی می داند که عمران خان و دولتش هزینه جنگ ویرانگر متفقین غربی علیه روسیه را پرداختند. از این رو مسکو با عصبانیت سقوط حکومت پاکستان را اقدامی شرم آور و مجازات عمر خان تعبیر کرده است.

آینده آنچه در پاکستان و در نتیجه در غرب آسیا اتفاق می افتد را نمی توان با قطعیت پیش بینی کرد، اما آنچه واضح است این است که واشنگتن و لندن، پیش از سرنگونی روسیه و به ویژه پوتین، مصمم به ادامه این روند هستند. همچنین در مورد موارد باقی مانده در غرب آسیا موضع گیری کند. این همان چیزی است که آینده را پر از اتفاقات شگفت انگیز می کند.

دکمه بازگشت به بالا