اجتماعی

طبیعت را جورِ دیگر باید دید

حمید میرزاده می گوید: گاهی نمی توان نمادهای طبیعی را در ادبیات به درستی منتقل کرد. به عنوان مثال، خشونت مداوم در دنیای حیوانات معمولاً نشان داده نمی شود. اگرچه این موضوع انتخابی نیست و کاملاً واقعی است. تمام زندگی برخی از گونه ها پر از اضطراب و خشونت است، اما ما این را در ادبیات نشان نمی دهیم. در برخی از شبکه های تلویزیونی پروتکلی وجود دارد که رفتارهای تکاملی مانند جفت گیری، خشونت و درگیری را نشان ندهند. عطیه فیروزمند همچنین می گوید: گاهی حیوانات ابزاری برای نگهبانی گله گوسفندان یا پرستاری از کودک می شوند! نگاه این مرد به جان وحش فریاد می زند: تا زمانی که به من صدمه زدی بمان!

به گزارش یومیر، روز چهارشنبه نشست «بازسازی نقش حیوانات در ادبیات کودک و نوجوان» در کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شد. در این نشست عطیه فیروزمند نویسنده و دکترای فلسفه تعلیم و تربیت و حمید میرزاده محقق و فعال محیط زیست نکاتی را ارائه کردند. میرزاده درباره کارکرد حیوانات و نمادهای آنها در ادبیات گفت: پیش از این کارکرد حیوانات در ادبیات چندان سخت و پیچیده نبود. بیشتر برنامه ها دارای اهداف آموزشی، مستقیم یا غیرمستقیم و نمادسازی بودند. مثلاً در ادبیات داستانی، به خصوص داستان های کودکانه، اگر در خانه ای موش باشد، می تواند نماد فقر باشد.

«حیوان» به خودی خود جذاب است

یکی از دلایل استفاده نمادین از حیوانات در ادبیات، جذابیتی است که برای انسان دارد، به ویژه در قالب های جدیدی که اخیراً دیده می شود. در این سطح به شخصیت حیوان اشاره می کنیم تا بگوییم در طبیعت چه اتفاقی می افتد. گاهی اوقات ما حتی داستان حیوانات را تعریف می کنیم. به عنوان مثال، ما در مورد زندگی نهنگ ها می نویسیم و بخش های زنده و غیر زنده طبیعت و روابط اکولوژیکی موجود در طبیعت را نشان می دهیم. انسان همیشه دوست دارد اطلاعات جدیدی از طبیعت به دست آورد. حیوانات برای مردم جذاب هستند. مثلا مستند طبیعت طرفداران زیادی دارد و یا حتی اگر از عکس حیوانات در اخبار استفاده شود احتمال دیده شدن آن بیشتر می شود. البته باید در نظر داشت که نمادگرایی در حیوانات هدفمند است. انسان همه چیز را با خودش مقایسه می کند و هر چه بیشتر به او شباهت داشته باشد مقایسه شیرین تر است. به عنوان مثال، انسان ها بیشتر با پستانداران مرتبط هستند، بنابراین درک آنها از خزندگان، پرندگان یا حشرات آسان تر است. با همین قاعده، اگر برای این گونه (مانند سگ و گربه) مشکلی پیش بیاید، ذهن سریعتر درگیر می شود زیرا بیشتر با آنها همذات پنداری می کنیم.

طبیعت با زندگی انسان متفاوت است

ما برخی از رفتارهای طبیعی حیوانات را با زندگی انسان مقایسه می کنیم. مثلاً در طبیعت «کفتار» حیوانی ارزشمند است و وظیفه پاکسازی دارد; اما از آنجایی که نظافت را در زمره ارزش های منفی انسانی قرار می دهیم، تصویری منفی از آن ایجاد می کنیم. در مورد روباه نیز همین روند در حال معتبر شدن است. حتی درگیری انسان و گرگ هنوز وجود دارد. گاهی تصورات عمومی جامعه در مورد حیوانات اشتباه است. برخی هنوز معتقدند که گوزن و گوزن جفت هستند. یا مثلاً تبلیغات بی اساس و اطلاعات نادرست «خفاش ها» را حیوان خون آشام معرفی می کنند در حالی که بیشتر خفاش ها حشره خوار و میوه خوار هستند و برای طبیعت بسیار مفید هستند اما تصویر ما از این حیوان منفی است. این مورد در حالت عکس هم مصداق دارد، مثلاً آهو همیشه برای ما نماد لطافت و مادری است یا «کبوتر» به دلیل سادگی ظاهری برای ما نماد آرامش است، اما شاید در برخی مواقع. هنوز هم جاه طلبانه تر از یک شکارچی رفتار می کند. این وضعیت خطرناک است، اما این خطر در کجا احساس می شود؟ جایی که با کودکان سروکار داریم. زیرا هر گونه اطلاعات نادرست می تواند باعث ترس کودکان و معرفی نادرست حیوانات شود. بارها دیده شده است که کودکان به برخی از حیوانات سنگ می زنند و این به خاطر خرافات و باورهای نادرستی است که گاهی در ادبیات و گاهی در فیلم های کودکان به کار می رود.

چه چیزی از دنیای حیوانات به مخاطب گفته نمی شود!

گاهی اوقات نمی توانیم نمادهای طبیعی را به درستی منتقل کنیم. به عنوان مثال، خشونت مداوم در دنیای حیوانات معمولاً نشان داده نمی شود. اگرچه این موضوع انتخابی نیست و کاملاً واقعی است. تمام زندگی برخی از گونه ها پر از اضطراب و خشونت است، اما ما این را در ادبیات نشان نمی دهیم. به عنوان مثال، در برخی از شبکه های تلویزیونی پروتکلی وجود دارد که رفتار تکاملی مانند جفت گیری یا خشونت و درگیری را نشان ندهد.

طبیعت را باید آن گونه که هست پذیرفت

طبیعی است و گاهی پیش می آید که حیوانات در صورت کم بودن منابع غذایی یکی از فرزندان خود را بکشند. این یک واقعیت است. حیوانات گاهی فرزندان خود را رها می کنند و می خورند و این در عالم بشریت ناپسند و تلخ است و نمی توان در این باره گفت. گاهی اوقات به طور گزینشی در مورد طبیعت صحبت می کنیم که بسیار مضر است. برخی از حقایق طبیعی با معیارهای انسانی قابل خواندن نیستند و ما به میل خود آنها را حذف می کنیم. گاهی اوقات نمی توان آنها را برای انسان توضیح داد زیرا آنها آن پدیده را با زندگی انسان مقایسه می کنند و نتیجه گیری اخلاقی می کنند. در برخی مواقع «ادبیات» و «هنر» کلاس درس نیستند و فقط به ما خط و زمینه می دهند. اما باید مراقب نمادسازی باشید. اما توجه به اکولوژی عمر طولانی ندارد و امری جدید است.

طبیعت را باید جور دیگری دید

حمید میرزاده

در ادامه عطیه فیروزمند نویسنده و دکترای فلسفه تعلیم و تربیت نیز به نگرش «پسا انسان گرایانه» در آثار جدید ادبیات کودک و نوجوان اشاره کرد و گفت: نکته مهم و اساسی شناخت استقلال و ذهنیت حیوانات است. . اولین نکته در مورد حیوانات در ادبیات کودک و نوجوان ایران این است که حیوانات را موجودات مقدسی بدانیم که به کمک انسان می آیند. مانند سیمرغ در شاهنامه فردوسی. یا مثلاً در برخی از افسانه ها و حکایات آموزنده مانند «افسانه بلبل گمشده» انسان برای ناپدید شدن، فرار و داشتن طبیعتی سیال که به جهان های دیگر سر می زند، به حیوان تبدیل می شود. نکته اینجاست که انسان ها برای پیشبرد اهداف شخصی خود به حیوانات نگاه می کنند و در عین حال جایگاه پایین تری نسبت به انسان ها دارند. اما وضعیت نسبت به گذشته تغییر چندانی نکرده است. از دیگر کاربردهای مفهومی حیوانات می توان به نمادهای انتزاعی مانند خشونت، ترس و … اشاره کرد که گاهی اوقات فقط از یک حیوان برای حفظ جو استفاده می شود، مثلاً اگر بخواهیم یک مکان آلوده را توصیف کنیم، از تصاویر موش و گربه استفاده می کنیم، در حالی که آلودگی است. نتیجه غفلت انسان یا گاهی حیوانات ابزاری برای نگهبانی از گله گوسفندان یا پرستاری از کودک می شوند! نگاه این مرد به جان وحش فریاد می زند: تا زمانی که به من صدمه زدی بمان!

پساانسان گرایی تغییری در نگرش انسان به طبیعت ایجاد می کند

این نویسنده معتقد است: پساانسانیسم در ادبیات کودک غرب خود را نشان می دهد. مثلاً در کتاب «خرسی که خرس می شد» صدای اعتراض یک حیوان درست در لحظه ای بلند می شود که انسان برای زیاده خواهی خود وارد طبیعت می شود. پساانسان گرایی نشان می دهد که رابطه انسان و حیوان بر اساس سود نیست و با او رابطه عاطفی برقرار می کند. این نگرش درست در لحظه ای اتفاق می افتد که انسان می پذیرد که در رأس زنجیره طبیعت نیست. همچنین از دیگر مؤلفه‌های پساانسان‌گرایی می‌توان به محو شدن دوگانگی‌هایی مانند انسان/حیوان، وضعیت/ناتوان، بزرگسال/کودک، ذهن/بدن، منطق/احساس، خود/دیگری و… اشاره کرد. فاصله

طبیعت را باید جور دیگری دید

عطیه فیروزمند

عطیه فیروزمند در نهایت به برخی از آثاری اشاره می کند که رگه هایی از نگرش پساانسان گرایانه دارند مانند «چگونه بال شکسته را درمان کنیم؟»، «گوریل و حنا»، «گوریل و دوست کوچکش»، «گام یازدهم». “، “بچه همه”، “من موش گرسنه ام، درست می خورم” و مجموعه “آهای! مراقب ما باشید!» نقل شده است.

طبیعت را باید جور دیگری دید

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا