عمومی

۶ استراتژی‌ که شما را کتابخوان بهتری می‌کند

خواندن کافی نیست! شما همچنین باید قادر به خواندن باشید.

به گزارش یومیر، فرادید او نوشت: “مطالعه خوب است. پس واضح است که هر چه بیشتر بخوانیم، بهتر عمل می کنیم، درست است؟ به نظر می رسد این طرز فکر است که باعث شده بسیاری از مردم سریع بخوانند، کتابخانه های عالی را نشان دهند و به کتاب های صوتی دو و سه گانه گوش کنند. سرعت. اما همه خواندن ها برابر نیستند. همانطور که Epictetus گفت: “من نمی توانم یک مرد را با خواندن “سخت کوش” ​​بنامم.” او باید بداند چه می خواند و چگونه. درست است. خواندن بهتر از بسیاری است. فعالیت های دیگر، اما ممکن است که مردم آن را بسیار بد یا با نیت بد انجام دهند. سنکا گفت: “بسیاری از ذهن های خوب تحت تاثیر میل بیهوده به دانش بیهوده قرار گرفته اند.”

خواندن برای یک خواننده خوب کافی نیست! شما همچنین باید قادر به خواندن باشید. استراتژی های زیر به هیچ وجه کامل نیستند، اما اگر حتی دو مورد از آنها را دنبال کنید، می توانید تضمین کنید که نه تنها یک خواننده حرفه ای، بلکه فرد بهتری نیز خواهید شد.

1. از خواندن کتاب هایی که دوست ندارید دست بردارید

اگر ناگهان متوجه شدید که در حال گوش دادن به کتابی در مورد تکرار یا مرور آن هستید، از خود بپرسید: “آیا این کتاب اصلا خوب است؟”

اگر برنامه یا فیلم تلویزیونی را دوست ندارید، تلویزیون را خاموش کنید. از خوردن غذای بد اجتناب می کنید. شما از دنبال کردن صفحات با افرادی که محتوای بی فایده را در شبکه های اجتماعی به اشتراک می گذارند متوقف می شوید.

زندگی کوتاه تر از آن است که آن را صرف خواندن کتاب هایی کنید که دوست ندارید بخوانید. من یک قانون دارم که می گوید 100 صفحه منهای سن شما – بنابراین اگر 30 ساله هستید و کتاب شما را در صفحه 70 گیر نداده است، خواندن آن را متوقف کنید.

به این ترتیب، با افزایش سن، کمتر و کمتر کتاب های مزخرف را تحمل خواهید کرد.

2. با نصیحت کتاب بسازید

وقتی کتابی را می خوانم، نقل قول ها، ایده ها، داستان ها و حقایقی را که به نظرم جالب و آموزنده است را در یک دفتر یادداشت می کنم. این به من کمک کرد نویسنده و شخص بهتری شوم و تنها نیستم. در سال 2010، در جریان بازسازی کتابخانه ریاست جمهوری رونالد ریگان، جعبه ای با علامت “میز رئیس جمهور” پیدا شد. درون جعبه وسایل شخصی ریگان در دوران ریاست جمهوری او قرار داشت که شامل جعبه های سیاه چهار در شش کارت مملو از نقل قول ها، افکار، داستان ها، کلمات قصار و جوک های سیاسی بود که ریگان با دست خط خود نوشته بود.

این کارت ها با عناوینی مانند «درباره کشور»، «درباره آزادی»، «درباره جنگ»، «درباره مردم»، «درباره دنیا»، «لطیفه» و «درباره شخصیت و شخصیت» از هم جدا شده بودند. این نسخه ریگان از کتاب شورایی بود. بسیاری از نویسندگان و سیاستمداران می توانستند آن را بپردازند.

همانطور که سنکا توصیه کرد: “ما باید به دنبال تکه های مفید آموزه ها، سخنان پرشور از ذهن های شریف باشیم؛ کسانی که توانایی تبدیل شدن فوری به عمل را دارند – نه این عبارات بسیار حماسی، استعاره های بسیار اغراق آمیز از کلمات و آرایه های ادبی – و ما داریم. به آنها خوب یاد بدهیم تا برای ما کار کنند.”

3. شاهکارها را بازخوانی کنید

شاید برای اولین بار شاهکاری مثل «گتسبی بزرگ» را در دبیرستان خواندید. یا شاید اولین باری که ادیسه را خواندید کودک بودید. نکته اینجاست که فکر می‌کنید این کتاب‌ها را خوانده‌اید، نکات آن‌ها را گرفته‌اید و به خوبی آنها را درک کرده‌اید، درست است؟ اما نمی‌توانیم با یک بار خواندن و قضاوت کتاب‌ها به محتوای آنها پی ببریم. به همین دلیل است که باید کتاب های شاهکار را بارها بخوانیم.

سنکا می گوید: “اگر می خواهید ایده های نابی بیابید که برای مدت طولانی در ذهن شما باقی بماند، روی آثار تعداد محدودی از اساتید بزرگ فکر تمرکز کنید، آثار آنها را چندین بار بخوانید تا بتوانید آنها را هضم کنید.”

از آنجا که جهان دائماً در حال تغییر است و ما دائماً در حال تغییر هستیم، بنابراین آنچه از کتاب ها به دست می آوریم نیز می تواند تغییر کند.

4. از دیگران بخواهید کتاب های خوب را توصیه کنند

رالف والدو امرسون نوشت: اگر با مردی آشنا شدیم که از نظر دانش فردی تازه کار محسوب می شود، باید از او بخواهیم کتاب هایی را که خوانده است به ما معرفی کند.

این عادت از نوجوانی در من ریشه دوانده است. هر بار که با یک فرد موفق و مهم که او را تحسین می کردم ملاقات می کردم، از آنها می پرسیدم: “کدام کتاب زندگی شما را تغییر داد؟” و بعد آن کتاب را خواندم. اگر کتاب زندگی هر کسی را تغییر داده است – صرف نظر از موضوع و سبک – قطعا ارزش وقت گذاشتن را دارد. اگر این کتاب آنها را تغییر داده است، حداقل احتمالاً به شما کمک خواهد کرد.

5. فقط از تجربیات خود درس نگیرید

یک ژنرال آمریکایی یک بار گفت: “اگر 100 کتاب نخوانده باشید، از نظر عملکردی بی سواد هستید.” انسان ها برای قرن ها تلاش کرده اند، مرده اند و برای انجام کارهای مشابه تلاش کرده اند. استفاده نکردن از دانش آنها خودخواهی و حماقت است.

چگونه جرات می کنید پول سرمایه گذاران دیگر را با نخواندن و درس گرفتن از اشتباهات سایر کارآفرینان هدر دهید؟ چگونه جرات می کنید ازدواج و فرزندان خود را بدیهی بدانید که فکر می کنید ممکن است اشتباه کنید و سپس سعی کنید آنها را نجات دهید؟

اگر فقط می خواهید از تجربیات خود استفاده کنید، خیلی چیزها به شما بستگی دارد – بنابراین باید از تجربیات دیگران نیز استفاده کنید. از اعماق تاریخ، فلسفه و سایر رشته ها بنوشید. داستان‌های هشداردهنده و داستان‌های ظلم‌ها، شکست‌ها و موفقیت‌ها را بخوانید. انجام ندادن چنین کاری سهل انگاری است.

6. خروج از رکود

راه موفقیت مستقیم نیست. سفری طولانی و پر پیچ و خم با فراز و نشیب های فراوان. شما در حال حاضر در وسط حضیض هستید، شاید در اعماق یک دره هستید. این وضعیت می تواند ترسناک باشد زیرا این احساس را به شما می دهد که برای همیشه در دره گیر کرده اید.

گاهی اوقات دچار افسردگی هم می شوم که مثل گیر افتادن در ته دره است. مواقعی هست که نمی توانم آنقدر تمرکز کنم که کتاب بخوانم. اما متوجه شده ام که در چنین مواقعی نباید سراغ کتاب جدیدی بروم، بلکه باید کتابی را دوباره بخوانم که حس خوبی به من بدهد و زودتر حرف های خوبی برای گفتن داشته باشد.

بنابراین به‌جای اینکه دست دراز کنم و به‌طور تصادفی کتابی را برای خواندن بردارم، کتابی را که قبلا خوانده‌ام برمی‌دارم… و سپس به دنبال محتوا و پیام‌های جدید در آن کتاب می‌گردم. ممکن است ترجمه جدیدی از مارکوس اورلیوس را بخوانم و از منظر جدیدی به آن نگاه کنم، یا ممکن است رمان‌های محبوبی مانند «مرد کامل» یا «خاطرات هادریان» را بخوانیم. [متوجه شدید کتاب‌هایی که زندگی من را تغییر دادند، کدامند؟]

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا