عمومی

معانی روان‌شناختی دیررسیدن‌های همیشگی – یومیر

هر چقدر هم که آدمی که همیشه دیر می آید بی اهمیت باشد، مطمئن باشید که دیر آمدن اهمیت روانی دارد.

به گزارش یومیر، فرید او نوشت: دیر رسیدن یکی از خصلت های رایج در بین مردم است. “من دیر کردم!” یکی از قدیمی ترین جملاتی است که مردم تاکنون فریاد زده اند. همه ممکن است گاهی دیر بیایند، اما منظورم افرادی است که مدام دیر می کنند، حالا یا پنج دقیقه یا 30 دقیقه. دیر رسیدن، مانند دهان و شوخی، می تواند چیزهایی را در مورد ناخودآگاه ما آشکار کند. بنابراین، همانطور که لغزش های زبانی و شوخی ها حاوی معنی هستند، خیلی دیر، به خصوص اگر بارها و بارها در یک رابطه خاص تکرار شوند، می تواند منطقی باشد. [فروید، معتقد بود که یکی از راه‌های دسترسی به ضمیر ناآگاه که حاوی انگیزه‌ها و امیال پنهانی ماست، شوخی‌ها و لغزش‌های زبانی هستند که می‌توانند گاه‌گاه آن را فاش کنند.]

دیر رسیدن یعنی چه؟

دینامیک قدرت یکی از مواردی است که تأثیر عمیقی بر مدیریت زمان دارد. این اثر اغلب به صورت شرایط فرعی و بالادستی تجربه می شود. مثلاً من بیماری داشتم که دیر آمدن به محل کار، شغل ارزشمند او را به خطر انداخت. این مشکل ممکن است معنای دیر رسیدن را برای ما واضح تر کند. برای بیمار من برخی از بخش‌های شغلش تحقیرآمیز بود. او احساس می کرد که رئیسش از اعمال قدرت لذت می برد. در واقع او نمی توانست بین «حق» رئیسش برای کنترل ساعت هایش و کنترل خودش تمایز قائل شود.

او عذاب می‌کشید زیرا فکر می‌کرد رئیسش احساس می‌کرد که از نظر اخلاقی از او برتر است و نگران بود که نتواند به موقع سر کارش برود و باعث شود رئیسش او را اخراج کند. او در واقع برای مشورت با من آمده بود تا راهی برای سریعتر رسیدن به کار پیشنهاد دهد. اما حقیقت این بود که او مخالفت خود را با وضعیت استخدام و آنچه که از دیر رسیدن مداوم به سر کار آزاردهنده می‌دانست، نشان داد.

دیر آمدن بخشی از گفتگو در مورد جاذبه و دافعه است. این رفتار روشی منفعلانه برای ابراز مقاومت در برابر انتظارات دیگران و خشم ناشی از تسلیم شدن در برابر خواسته های بیرونی است. احساس تحقیر، عصبانیت بیمارم را تشدید کرده بود. می خواست جلوی رئیسش بایستد و هر وقت خواست بیاید و برود. در عین حال، از آنجایی که او به تایید رئیسش نیاز داشت، این موضوع برای او منبعی از عدم اطمینان و استرس شده بود. می ترسید شغلش را از دست بدهد.

همانطور که با بیمارم روی درمانش کار می کردیم، او متوجه شد که واکنشی که به رئیسش نشان می دهد طوری بود که گویی رئیسش پدر غیرمنطقی و سیری ناپذیر اوست. او متوجه شد که نیروهای متضادی در درون او وجود دارد – روحیه استقلال طلبی که با نیاز او به تایید در تضاد بود – و دیر رسیدن او به کار در واقع به عنوان نیرویی برای آشتی دادن این نیروی متضاد عمل کرد. نوعی ارتباط برای نشان دادن اعتراض و احساس نارضایتی بود، اما سعی می کرد این اعتراض را خیلی کوچک و غیر مستقیم بیان کند و آن را کنترل کند.

زمان بندی موضوعی است که بر اهمیت دیگران برای ما تمرکز دارد. زمان بندی نشانه رفتار خوب است، گاهی به معنای احساس احترام است و گاهی میل به همکاری را نشان می دهد. زمان بندی لزوماً نشان دهنده موقعیت اجتماعی فرد نیست. به موقع بودن بیشتر از ادب، احترام، مهربانی و قاطعیت ناشی می شود. زمان بندی یک ضرورت اجتماعی است. تاخیر نشان دهنده بی احترامی است. نشان می دهد که اولویت های دیگری در کار بوده است. هیچ کس دوست ندارد منتظر کسی بماند و دائماً به این فکر کند که آیا اتفاقی برای او افتاده یا توافق را کاملاً فراموش کرده است.

دیر رسیدن معنادار است زیرا منعکس کننده تعارضات در یک فرد است: بیمار من می خواست خوب کار کند، اما از طرف دیگر فکر می کرد سر بریدن رئیسش او را تحقیر می کند.

اما از آنجایی که هیچ دو نفر شبیه هم نیستند، جنسیت این درگیری های درونی نیز متفاوت است. اگر دیر رسیدن یکی از چیزهایی است که در زندگی با آن دست و پنجه نرم می کنید، آن را امتحان کنید: یک روز را انتخاب کنید و همه قرارهای خود را پنج دقیقه زودتر از موعد تعیین کنید. سپس آگاهانه احساس خود را بررسی کنید. نه تنها احساس قدرت و قدرت می کنید، بلکه بار سنگینی را که از روی دوش شما برداشته شده است نیز احساس می کنید.

هر چقدر هم که برای فردی که همیشه دیر می رسد، بی اهمیت باشد، مطمئن باشد که تأخیر اهمیت روانی دارد. رسیدن به موقع به شما احساس آرامش زیادی می دهد.

کسانی که دائماً برای قدرت می جنگند به ندرت به هدف خود می رسند و انرژی را در مکان نامناسبی مصرف می کنند که می توانست بهتر از آن استفاده کند.

منبع: The Psyholoy Today

انتهای پیام/

دکمه بازگشت به بالا