تماس های نجات دهنده از ساختمانی در “سهروردی”
هیچ اتاق مشاوره لوکس با مبل های چرمی و قاب هایی با عبارات انگیزشی وجود ندارد. از نسخه های تکراری که “زندگی هنوز هم زیبا است” یا “شما باید اول خود را دوست داشته باشید”. در اینجا فقط یک میز ساده تلفن تلفنی و تماس های پی در پی از طرف افرادی که یا به سمت برش رفته اند یا ذهن و قلب آنها پر از درد و قند است. کار مردم در راه اندازی ؛ بدون قضاوت آنها فقط به آن گوش می دهند و در زمانی که شخصی در تاریکی است و نمی داند با چند نکته چه کاری انجام دهد به آنها کمک می کند تا نور را در قلب های ناامید خود پاک کنند.

به گفته ایزنا در یکی از خیابان های شلوغ محله Suhrawardi مرکز خدمات مشاوره رفاهی گسترده در یک ساختمان پنج ساله قرار دارد. بنایی که هر تلفن در پشت دیوارهای معمولی هشدار دارد به معنای درخواست یک انسان است که زندگی خود را به چالش کشیده و تمام امید روانشناسان پشت خط را به چالش کشیده است. آنها مانند عوامل صحنه هستند که نام آنها در عنوان دیگران نوشته نشده است. مشاورانی که بی وقفه زندگی می کنند زندگی و حتی گاهی یک انسان و معجزه آنها دقیقاً وقتی می گویند “سلام ؛ با صدای مشاور بیا.”
2 طبقه در این ساختمان 4 کلبه قطار هر کدام نشسته و به یک روانشناس پاسخ می دهند. افرادی که تمام تماس های موجود در استان تهران را برای خدمات روانشناختی و مشاوره پوشش می دهند. در پشت هر تلفن افرادی وجود دارند که هرگز نامگذاری نمی شوند. در زمانی که افراد با شنیدن کلمات دوست پسر خود حوصله می روند گوش دادن به مشاوران ناشناخته در مرکز می تواند یک معجزه در وسط “تاریکی A” باشد. هیچ کس نمی داند وقتی دست آنها به تلفن می رود چه جراحاتی زخمی می شود؟
سلام “صدای مشاوره” اینجا
در راهرو نسبتاً باریک چندین کابین به هم ریخته اند. بعضی از درها نیمه باز و روشن هستند و برخی دیگر بسته هستند و چراغ های بالای سر آنها خاموش است. در داخل هر کابین یک میز ساده تلفن و هدفون قرار دارد. هیچ خبری در مورد شلوارهای معمول یا شوخی در مورد محیط های اداری در اینجا وجود ندارد. همه با جدیت و تمرکز در سراسر خط بیان شده اند.
نگاه های جدی دست هایی که چیزی را روی کاغذ می نویسند و تلفن هایی که در بسیاری از زندگی ها مانند بار سنگین به نظر می رسند. هر یک از این روانشناسان به محض زنگ تلفن هدفون را روی گوش قرار می دهند. در این لحظه مهم نیست که آنها چه چیزی دارند و اکنون این شخصی است که به هر دلیلی در کنار خط بسته نشده است و باید شنوایی آنها باشد. سلام “صدای مشاور” لطفا به من بگویید.
با فرم طلسم تماس بگیرید
تلفن ها یکی یکی با صدای زنگ پشت سر او عجله می شوند که هر یک از آنها با داستان دیگری انسان است. صدای زنی که از اشتباه املایی فرزند کوچکش غرق شده است. او خود را ارائه می دهد و از اشتباهات پی در پی فرزند خود در املایی شکایت می کند و سعی می کند آن را بهبود بخشد. “من به پسرم می گویم که شما همکلاسی های خود را دیدید که بدون نمایندگی اشتباه دیکته های خود را می نویسند؟” او به من می گوید من خوب هستم. من به او می گویم من می دانم که شما خیلی خوب هستید و بهترین پسرم اما شما تا به حال مراقب بوده اید که چند دوست در حال نوشتن اشتباه هستند؟ او یک بار دیکته خود را نوشت. معلم او وقتی که من تیغه املایی خود را دیدم که انگار او یک دیکته پر از اشتباه است روی کشتی خود نوشته بود اما وقتی مراقب بودم دیدم که چگونه کلمات را اشتباه بنویسم. “
روانشناس فقط گوش می دهد و به مادر اجازه می دهد تا هر آنچه را که ذهن خود را انجام داده است صحبت کند. مادر ادامه می دهد: “دوستان من در یک کودک تنبل می گویند اما من به مادرش گفتم شما توانایی های دیگری دارید.” من همچنین پسرم را تشویق می کنم اما به خاطر این اشتباه املایی بی اهمیت است. “برای مودب بودن مطالعه و غیره”
روانشناس می گوید: “جایی که به پسرتان گفتید دیگران را دیدید که بدون نمایش اشتباه می نویسند.” شاید جایی که می گویید وقتی بود؟ در حالی که سوال اصلی دست نوشته است نه ارزش کودک شما و می توانید این کار را با کلاس خوشنویسی حل کنید. وقتی تیغه املایی فرزندتان را می بینید ابتدا باید به کلماتی که به درستی نوشته شده و تشویق می شوند هنگام دیدن املای پسرتان نگاه کنید. اما اغراق آمیز نیستید که شما بسیار خوب هستید. “
گفتگو ادامه می یابد و مادر کمی آسان تر می شود. بعد از صدای افرادی که در سراسر خط صحبت می کنند و روانشناسان که به این مذاکرات گوش می دهند و در عین حال به روشی برای حل مشکل خود فکر می کنند من به همان افرادی می روم که سعی می کنند زندگی شهروندان خود را به عنوان نور روشن کنند. من از آنها در مورد تأثیرگذارترین مخاطبی که در ذهن آنهاست می پرسم.
نظانین یک متخصص ارشد مشاور که قبلاً نکاتی را برای تماس قبلی خود در نوت بوک کوچک خود ضبط کرده است یک اتوماتیک را قرار می دهد و پاسخ می دهد: “من حدود 4 سال با هم مشورت کرده ام ؛ چه شخصاً و هم تلفن. تخصص من یک کودک جوانان و خانواده است. من همیشه می خواستم با خودم کار کنم و من همیشه کارگاه های مختلفی دارم. 1 تا 5 تا 5.
نظانین همچنان می گوید: “برای بسیاری از اوقات والدین اطلاعاتی در مورد تغییرات رفتاری در بزرگسالی ندارند در حالی که بزرگسالی خصوصیات خاص خود را دارد و بنابراین مباحث را تغییر می دهد. والدین می بینند که ساخت نوجوانان خود را می بینند و از آنها آگاه نیستند که من توضیحات مختصر و ساده ای درباره ویژگی های جوانان ارائه می دهم گویی که آنها فقط آماده هستند.
من می خواهم که نازنین در آنجا موردی باشد که هنوز ذهن او را اشغال کرده است؟ او مکث می کند و می گوید: “من پدری را به یاد می آورم که همسر خود را از دست داده و فقط با دختر نوجوان خود زندگی کرده است. پدر بسیار دلسوز بود اما او نمی دانست که چگونه با دختر خود برخورد کند اما او تمام تلاش خود را کرد تا در بهترین حالت تماس بگیرید و به تهاجم دخترش گفت.
من سخت کوشی می خواهم. او می گوید: “ما درگیر مشکلات مردم هستیم به خصوص وقتی کودک یا نوجوان بسیار درگیر مشکل هستند نمی توانم بگویم وقتی به خانه می روم به آن فکر نمی کنم.” به عنوان مثال یک دختر 5 ساله که هفته گذشته به آن فراخوانده شد. وی گفت خانواده وی اجازه نمی دهند دوستانش بیرون بروند تلفن همراه خود را بگیرند و حتی خانه را قفل کنند. او گفت پدرش با او رفتار جسمی دارد بنابراین من دیگر مطالعه نمی کنم. او دو روز بدون تلفن از خانه خارج شده بود. در آن 5 دقیقه من فقط سعی کردم استراحت کنم و از والدینش بخواهم که با آنها تماس بگیرند تا با آنها صحبت کنند زیرا این خانواده ها به مشاوره تخصصی احتیاج دارند. “
و وقتی از او تشویق و انگیزه می پرسم لبخند می زند و می گوید: “طولانی در پایان گفتگو آنها می گویند” متشکرم در را بساز “یا می گویند” من خیلی آرام بودم “برای من. این بدان معنی است که من یک قدم از بحران فاصله گرفتم.”
به گفته نازنین بزرگترین چالش برای مشاوره تلفنی زمان محدود و انتظار مشتری است: “برخی از افراد فکر می کنند در اینجا مانند مشاوره یک شخص است. یا آنها انتظار دارند که نام و کد مشاور ادامه یابد. در حالی که کار ما در صورت لزوم و در صورت لزوم.” متأسفانه بسیاری از خانواده ها گزینه ای ندارند یا می خواهند به صورت حضوری مشورت کنند و فقط می خواهند از همان خط کمک بگیرند. “
تردید پس از انتخابات ؛ فراخوانی که ناتمام ماند
جملات پراکنده از یک کلبه دیگر وجود دارد. یک دختر 5 ساله در سراسر خط با صدای مشکوک به دنبال راهنمایی و پاسخ است. او نگران آشنایی با مردی حدود 5 سال از خودش است. او می گوید: من دو بار آن را دیدم. من در برابر او احساس امنیت کردم. البته او هنوز پیشنهاد مستقیم به من نداده است اما او به بستگان ما گفته است. اما با این تفاوت سنی فکر نمی کنیم شما مشکل دارید؟ “
مشاور ساکت پاسخ می دهد “با توجه به اینکه شما هم آموزش دیده و هم استخدام شده اید می توانید گزینه های بیشتری را به شما ارائه دهید و بررسی کنید که چقدر در عمل دارید.”
اما دختر دوباره نگرانی خود را مطرح می کند: “پس این اشکالی ندارد؟”
مشاور از او می خواهد که به طور دقیق مهمترین سؤال خود را بپرسد. “منظورت چیه؟” دختر برای لحظه ای ساکت است و سپس با لحنی صادقانه ادامه می یابد: “صادقانه … من خیلی خوب بودم که او را دیدم که تفاوت سنی را احساس نمی کنم. چون من یک دختر بسیار شیطانی هستم و با صبر این شخص احساس خوبی کردم زیرا به من اتاق می دهد تا شیطان خود را تخلیه کنم.
مشاور ساکت است و بی سر و صدا می گوید “هر دو سبک زندگی بسیار مهم است” مکالمه هنوز در نیمه راه نیست که ناگهان صدای شاخ های مداوم را پر می کند. تماس قطع شده است و مشاور با نگاهی کوتاه به تلفن نوت بوک خود را می بندد.
نام آن “نسیم” ؛ او استاد روانشناسی بالینی است که طی 5 سال گذشته خدمات مشاوره ای و روانشناسی ارائه داده است. او می گوید: “مخاطبان این سیستم را به طور ناشناس می نامند و وقتی مکالمه را شروع می کنند می خواهند مکالمات شلوغ باشند و ما می گوییم نه آنها راحت تر صحبت می کنند.” وقتی مطمئن شوند که مشغول کار نیستند راحت تر صحبت می کنند. در صدای مشاور تماس ها 5 دقیقه است و هیچ تمدیدی وجود ندارد. “به همین دلیل توضیحات و مشاوره باید در این دوره خلاصه شود مگر اینکه با تشخیص ما تجدید شده باشیم.”
او همچنین از تأثیرگذارترین دعوت خود می گوید: “یک شب به نام یک مرد و خودکشی می کند. او گفت من رانندگی می کنم و این بسیار بد است. او گفت من زندگی خود را به پایان می رسانم و این شرایط را به پایان می رسانم. در همان زمان من با سرپرست صبح بودم و می خواستم به دلیل شرایط اضطراری هر دو مکالمه داشته باشم.
«شماره 1 یک نور ؛ از آنجا که مردم می دانند وقتی تماس می گیرند سرانجام به یک مکان وصل می شوند و شخص آنها را می شنود و بدون قضاوت است. “نسیم این را می گوید و حافظه او ادامه می یابد ” سرانجام ما در مورد این موضوع با خداوند صحبت کردیم تماس مدت زمان زیادی طول کشید و ما مجبور شدیم مکالمه را گسترش دهیم. افسردگی گسترده بود. شماره 2 امید مرتبط با او بود. ما در مورد یک روند 5 دقیقه ای صحبت کردیم و به روانپزشک Amena اشاره کردیم و سرانجام خودکشی را رها کردیم. من فکر می کنم همدلی این شخص را شنیده است و ما آن شخص را در این شرایط شنیدیم. “در این وضعیت بحران شما باید تمام وقت را به کنتاکتور بدهید تا احساس کنید که او شنیده می شود.”
نسیم می گوید: “وقتی استخوان در بدن شکسته می شود اگر به پزشک نبینیم سرانجام خود جوش می خورد اما در این شرایط افراد متخصص را برای جوشاندن استخوان های خود می بینند.” روانشناس دقیقاً همان نقش را دارد. البته در سیستم دشوارتر است زیرا تماس با کسی که تماس می گیرد امکان پذیر نیست زیرا شما نمی دانید این مشاوره چیست اما پایان مکالمه می پرسیم که آنها چگونه این تماس را احساس می کنند؟ “
روانشناسان افرادی با نگرانی و نگرانی خود هستند که هر روز در پشت این خط می نشینند و صدای کسانی را می شنوند که یا جایی برای گفتن سخنان خود ندارند یا در روزهای سخت راه خود را از دست داده اند. اما بدون هیچ داوری چند راهنما می گویند و درست در جایی که شما در تاریکی ایستاده اید و نمی دانید چه کاری انجام دهید کمی زندگی آنها را روشن می کند. آنها اثری از زندگی بشر دارند.
پایان پیام