حاجی واشنگتن که بود؟ – یومیر

حاجی واشنگتن که بود؟ - ایسنا

حاجی به ایالات متحده در بالکن در هتل والدورف-استوریا در شهر نیویورک گوسفندان را ذبح کرد و شروع به تیراندازی کرد. مردم آمریكا كه برای چنین مقامات ناشناخته بودند و ذبح حیوانات را به جز در خانه های كشتارگاه دیده بودند. آنها از دیدن چنین صحنه ای بسیار شگفت زده شدند. آنچه صحنه را عجیب تر کرد این رویداد در بالکن هتل مجلل بود. همین مورد توسط مقامات آمریکایی پاسخ داد و پس از حاجی به ایران بازگشت. ناصر الدین شاه به او گفت “شما ما را از جوانترین دولت جهان ناراضی کردید و هزاران سال ملت ما را محققان می دانیم. خدای شما را نادیده می گیرد.

به گفته یومیر حاجی واشنگتن می بیش از همه ما را به یاد کارگردان مشهور ایرانی علی هاتامی می اندازد. اما خوب است بدانید که حاجی واشنگتن نام مستعار حسین غولی خان صدر التانا اولین سفیر ایران در ایالات متحده بود. ترجمه و تهیه پیش نویس اولین پیشنهاد حقوق مدنی ایران توسط حسین قولی خان صدر اللتانا انجام شد.

حسین قولی خان صدر التاح معروف به حاجی واشنگتن کیست؟

حسین غولی خان صدر اللتانا در سال 6 در یک خانواده اشرافی متولد شد. پدر وی میرزا آقاخان نوری به عنوان ایتاد الدالله صدراعظم دیگر ناصر الدین شاه قاجار شناخته شد. میرزا آقا خان نوری همان دولتی بود که قتل امیر کبیر را برنامه ریزی کرد و نشست. حسین قولی خان نیز هفتمین فرزندش بود که به زودی توسط ناصر الدین شاه مورد تقدیر قرار گرفت. مادرش نیز دختر زکی خان فرمانده اسد بود.

حسین قولی خان 5 ساله بود که پدرش برکنار شد و از صدراعظم تبعید شد و پدر خود را در سن شش سالگی از دست داد. حسین قولی خان تا 5 سالگی در زیر پدرش تحصیل کرد و هنوز هم هفده ساله نشد که به درخواست ناصر الدین شاه به وزارت امور خارجه پیوست جایی که او تحصیلات و تحصیلات خود را دنبال کرد.

پس از مرگ پدرش بود که شاه وی را در وزارت امور خارجه به عنوان همدلی خود منصوب کرد. وی در حین خدمت خود به وزارت امور خارجه به زبان انگلیسی و فرانسوی تدریس می کرد و در سال خورشید به مدرکی رسید و به عنوان خانه به دلیل محیط خوب در اصفهان منصوب شد. وی پس از اتمام مأموریت در اصفهان و رفتن به عربستان در خورشیدی به تهران بازگشت.

حسین قولی خان سر و گردن سایر سیاستمداران قاجار بود بنابراین او به زودی به ساختار دولت پیش رفت و عنوان “Motamedalzra” را به دست آورد. این امر پادشاه را وادار كرد كه وی را برای بهبود روابط دولت ایران با شركت هند شرقی به هند بفرستد.

حسین غولی خان برای اولین بار با درجه “کنسول عمومی” (کنسول عمومی) به هند رفت اما به زودی مشخص شد که او اولویت دیگری بر هند است. در آن سالها سفیر ایالات متحده به ایران آمده بود اما ایران کسی را به عنوان سفیر به ایالات متحده فرستاده بود و اولین کسی که به ذهن پادشاه آمد حسین قولی خان بود.

انتخاب حاجی واشنگتن به عنوان سفیر آمریکا

حسین قولی خان به سرعت به ایران آمد و تعدادی پاداش و پاداش دریافت کرد دستور شاه برای رفتن به ایالات متحده یا جمهوری آتازونی جهان: آنها به دست آمدند از جمله بنای تاریخی منحصر به فرد و قربانی عزت سلطنتی.

سه نفر با حسین غولی خان به ایالات متحده اعزام شدند و وی گزارش از وقایع را از ابتدای سفر ثبت کرد. او روز اول ورود و هیئت همراه خود را به نیویورک توصیف می کند: ما این کار را کردیم. “

وی همچنین دو روز بعد در دیدار با وزیر امور خارجه رئیس جمهور ایالات متحده و کلیولند موفق شد: “یوم سه شنبه محرم با وزارت امور خارجه ایران برای دیدن وزیر امور خارجه دکتر ترن و میرزا محمود خان دوباره به وزارت امور خارجه رفتیم.

اکنون آنها به حاجی واشنگتن در اطراف حسین غولی خان مراجعه می کردند. وی نامه ناصر الدین شاه را به رئیس جمهور ایالات متحده داد. نامه ای برای کمک به ایران در برابر روسیه و انگلیس درخواست شد.

داستان کشتار واشنگونهای حاجی

اما داستانی در نیویورک وجود داشت که بسیار بحث برانگیز شد. داستان این بود که حاجی در بالکن در هتل والدورف-استوریا در شهر نیویورک کشتار شد و شروع به تیراندازی به سمت او کرد. مردم آمریكا كه برای چنین مقامات ناشناخته بودند و ذبح حیوانات را به جز در خانه های كشتارگاه دیده بودند. آنها از دیدن چنین صحنه ای بسیار شگفت زده شدند. آنچه صحنه را عجیب تر کرد این رویداد در بالکن هتل مجلل بود. همین مورد توسط مقامات آمریکایی پاسخ داد و پس از حاجی به ایران بازگشت. ناصر الدین شاه به او گفت: “شما ما را از جوانترین دولت جهان ناراضی کردید و هزاران سال ملت ما را محققان کرده است. خدای شما را نادیده می گیرد.

دنباله ماندگار Ezzatollah Entezami در حاجی واشنگتن

فصل فداکاری ها در هاجی واشنگتن یکی از مؤثرترین سکانس های سینمای ایران است و یکی از برجسته ترین نکات بازیگری Ezzatollah Entezami زیرا عبارت “یک نور آرام نیست” نیز بر روی مقبره علی هاتامی حک شده است.

حاجی به مدت یک سال در ایالات متحده بود و به محض دیدن نظم جدید جهانی تعجب خود را در چندین نامه به تهران نوشت. این متون جذابیت و ارزش تاریخی زیادی دارند. در نامه خود به صدراعظم ما خواندیم:

نکته مأموریت من به همه سفیران دولت علی و نزدیکتر به تمدن و آموزش نزدیکتر است و ساکنان این کشور همه مردم اروپایی را مورد تمسخر قرار می دهند آنها را بربر می نامند روس ها و انگلیس را خوانده می شوند و می بینند که تفاوت چقدر است. همه مردم کشور (ایالات متحده) مانند استاد پرات (سفیر دیگر ایالات متحده در ایران) از او بهتر هستند. کشوری را با بیست گله مانند استاد پرات در نظر بگیرید آیا کسی می تواند آنها را سرکوب کند یا نه. همه آنها بیدار و توجه و با علم و آموزش هستند. زنان در این کشور با مردان در آموزش و پرورش فرق نمی کنند و همه معتمدان و معتمدان دولت بنده برده هستند و اگر این کار را انجام دهند جامعه اختصاص خواهد یافت.

در ماه اول اقامت وی ​​ حاجی از دیدن دموکراسی و آزادی فردی که هرگز در تاریخ ایران وجود نداشته است شگفت زده شد و در متن می نویسد:

آنها کار و هنر را می خواهند و آزادی صاحب کشور است و می توانید این مشکل را مقایسه کنید. کشوری با پنجاه روح سلطنتی محترم می بیند که چگونه اعتماد می کنند و کار می کنند و این افراد قابل احترام و محترم چقدر هستند. دولت علیه ایران می تواند با افتخار بگوید … من با یک دولت معتبر اولین دولت در جهان می شناسم و دوستانه می دانم.

مشاهدات حاجی همچنین وی را به یکی از اولین مردان قانون اساسی تبدیل کرد. او اولین کسی بود که در مورد نیاز به قانون و سکولاریسم برای پیشرفت ایران صحبت کرد. در نامه ای به وزیر الزاورا حاجی از وی می خواهد كه به شاه یادآوری كند و دین را از دولت و نیروهای اجرایی جدا كند. در متن او خواندیم:

همچنین لازم به ذکر است که قانون کشور و دولت چیزی است … کتاب خدا البته امور مقدس و مذهبی است و علم ماها کافی نیست. همانطور که امام می گوید هفتاد بطن دارد. بنابراین اگر عثمانی ها دارای کد کد با دین اسلام و احترام به قرآن باشند باید در کشور قانونی داشته باشیم. حداقل … چرا نه مانند عثمانی ها کد ندارید. به خدا اکنون که دولت ایران برای انجام این کار کافی است در مورد این خصوصیات فکر کنید و سلف خود را خوب کنید.

آنچه حاجی در نظر دارد چیزی برای تنظیم دوره در عثمانی ها است و آن را از طریق مشاوره دیپلمات های ایالات متحده که اغلب حامی فلسفه روشنگری بودند آموخت.

بازگشت به ایران

حاجی و همراهش به مدت چهار ماه در حال عزیمت به ایالات متحده بودند و صدراعظم دستور بازگشت آنها را هنگامی که هنوز یک سال نبوده است. حاجی اقامت تلخ در ایالات متحده داشت. جدا از مشکلات مالی دستورات مرکز باعث ناراحتی جدی برای حاجی شد.

وی در نامه ای نیز علیه شاه و نخست وزیر اعتراض کرد. اعتراض وی در برابر مشکلات مالی و درخواست تهران برای بازگشت حاجی و گروهش به ایران:

شلوارک و میانبرها را ارسال نکنید و به زودی بنده ام را به بنده خود ببرید. یک سال بروید و بیاید و به چاپ بیاید. بد است گرچه من در این فاصله معتقدم که به دو ماه رسیدم و مجبور شدم به دو ماه برگردم در طی هشت ماه چه کاری باید انجام دهم تا یک خانه تهیه کنم و یک بشقاب بنویسم و ​​اسباب بازی ها را پخش کنم. صادقانه بگویم این برنامه عجله نمی تواند برنامه ریزی شود و با هشت هزار تومان چهار ماه زمان نمی تواند و کار کند. هیچ کس به عنوان خدمتکار سفارش داده نشده است. چاپ من وزیر نیست.

حاجی ناراحت بود که نتوانست یک سال در ایالات متحده بماند و به دلیل خالی شدن خزانه دولت مجبور به بازگشت شد. در راه چهار ماه سفر بود. اما بزرگترین ناراحتی وی از دست دادن احتمال رابطه با ایالات متحده و فواید تمدن و مدرنیته در جوانترین کشور جهان بود.

حاجی این غم را به تهران نوشت و در داستان ضبط شد:

من این مقاله را می نویسم (ناگزیر). من خودم را تعریف نمی کنم اما می گویم که من هیچ چیز نیستم اما به خاطر دولت اگر از برلین شراب لندن و سفیر پاریس مراقبت کنید پایان نبرید و با سفارت جهان به پایان نرسید و دوستی را با این کشور در نظر بگیرید. من متنفرم و کار نمی کنم. واشنگتن و سفارت این کشور را نادیده نگیرید. متأسفانه این است که شما هیچ یک از شما را در همه جا نداشته اید و آنچه را که می خواهید و با آنها برخورد نکردید.

ناصر الدین شاه فکر کرد که برای یک سال کافی است و حق دوستی انجام می شود. از طرف دیگر حاجی به شاه نوشت كه “نمی توان آن را به ومین ارسال كرد. در پایان او خواسته های حاجی را نادیده گرفت و او مجبور شد به تهران برگردد.

او درگذشت

پس از بازگشت حاجی وزیر مزایای عمومی بود و سپس به سفارت ایران در بغداد رفت. سپس مدتی به وزارت مزایای عمومی و مجلس نمایندگان رفت. پس از اینکه احمد شاه به قدرت رسید دیگر به او تحویل داده نشد و در پایان عمر منزوی و منزوی شد. وی در سال 6 در حالی که سالها از سیاست شسته شد درگذشت.

*بازتولید سایر محتوای رسانه ای در ISNA تأیید محتوای آن نیست و فقط برای توجه مخاطب است.

پایان پیام

دکمه بازگشت به بالا