خاطره تلخ صنعتگر ایرانی از قبل و بعد شهادت امیرکبیر

خاطره‌ تلخ صنعتگر ایرانی از قبل و بعد شهادت امیرکبیر

امیر ساموار را نشان داد که تازه از بیرون بیرون آورده بود و از او پرسید “آیا می توانید چنین سامار را بسازید؟”

به گفته یومیر باشگاه روزنامه نگار جوان نوشت: سالها پس از سقوط امیر کبیر در باغ چلستون در اصفهان سالامی آمد و بعد از اینکه همه چیز را گرفت از او خواسته شد تا داستان خود را نقل کند.

وی پس از دریافت مجوز گفت: “سالها پیش فرماندار اصفهان گروهی از دواتگر را صدا زد و گفت:” بهترین معلم را از خود انتخاب کنید. “همه اربابان داروی من را انتخاب کردند. فرماندار به من گفت: امیر کبیر از شما از تهران سؤال کرد. هزینه سفر من به من داد و من به تهران هجوم آوردم و به امیر کبیر رفتم. امیر به من ساموار را نشان داد که تازه از خارج از کشور آورده بود و پرسید:” آیا می توانید چنین سامار بسازید؟ “
بعد از کمی فکر من پاسخ دادم: بله!
او گفت “این ساموار را بگیرید و آن را بسازید و آن را بیرون بیاورید.”

من برای ساخت همان ساموار در یکی از فروشگاه های ساموار که او معرفی کرده و به امیر کبیر خدمت کرده بود رفتم. او کار من را دوست داشت و پرسید: چه تعداد از این سمووار انجام شده است؟
من پاسخ دادم: ریال کلی.

امیر با نگاهی شاد و دوستانه به دبیر خود دستور داد كه امتیاز انحصار آن را برای آن نوع ساموار به مدت 5 سال به نام من صادر كند و این جایزه را برای هر ساموار برای 4 ریال فاش كرد و به من گفت: دوباره به ISFAHAN برگردید. من به دوش ISFAHAN دستور می دهم تا وسایل کار شما را تحویل دهد. به محض ورود به اصفهان حاکم این شهر از من سؤال کرد و گفت: “در کارگاه خود تمیز کنید مهم نیست که هزینه آن چیست من به شما خزانه داری در دولت می دهم.” من رفتم و کارگاه را کاملاً مرتب کردم و تمام هزینه ها 4 دلار بود.

متأسفانه من هنوز کاملاً شلوغ نبودم که دولتی مانند AJL معلق حضور داشته باشد و مرا مانند سارقان به حاکم برد. حاکم به من گفت ترسیده و تهدید شده است: امیر کبیر در تهران گرفته می شود و پولی که به شما داده اند دولت است. برگردش من مجبور شدم پولی را که مجبور شدم تمام زندگی خود را بفروشم خرج کنم و در نهایت 2 تومن را بکشم و نتوانستم آنها را اداره کنم به همین دلیل 4 دلار آنها مرا به بازار آوردند و از نظر مردم به بدنم برخورد کردند تا بدنم ناقص باشد و من چشمانم را از دست دادم.

پایان پیام

دکمه بازگشت به بالا