پزشکیان و دغدغه مهاجرت بچه های ایران/ دلیل اصلی: رنج بی دلیل!

رئیس جمهور تجلیل از معلمان این کشور برای آموزش سیستم آموزش و به ویژه معلمان برای آموزش مهارت های کودکان و اخلاق علم و اعتقاد به خلاق عشق صالح و هماهنگی با پیشرفت. اظهارات آقای پزشکی این است که نگرانی اصلی وی در مورد دانش آموزان و معلمان و آموزش این است:
اول ناراضی است که کودکان در حالی که “ما باید همه کودکان را ببینیم نه تنها کسانی که فرصت ها و توانایی های مالی دارند دیده شود زیرا گاهی اوقات از قلب این افراد محروم افرادی که پیشرفت بزرگی ایجاد می کنند.”
ثانیا این تئوری و این دیدگاه که “فقط نمی توان کشور را با نظریه ساخت. به کودکان باید مهارت و اخلاق علم و ایمان را آموزش داد تا بتوانند موانع خود را رها کنند.”
سومین نگرانی که رئیس جمهور با ملاحظات و ملاحظات مطرح کرد این بود که رهبران تجربه کافی ندارند. با این حال انتخاب ها باید مبتنی بر مهارت ها و توانایی های واقعی افراد باشد نه رتبه اجتماعی آنها یا وضعیت مالی آنها. در این زمینه عدالت مستلزم این است که به هر فرد فرصتی داده شود که براساس توانایی های خود باشد. ”
همانطور که در ابتدا ذکر شد وی خواستار نسلی است که خلاق عاشق صالح ماهر و هماهنگ با پیشرفت باشد و گفت: “فرزندان ما در طول آموزه های مدرسه می توانند افرادی شوند که مانند عروسک ها فقط به دنبال عملکرد خود هستند یا افرادی می شوند که می خواهند توانایی ها و عظمت خود را نشان دهند.”
جدا از همه اینها مهمترین نگرانی که بارها بیان کرده است که رویاهای فرزندان ما مهاجرت و رفتن است و “ما کودکانی را که در خارج از کشور فکر می کنند آموزش می دهیم. هنر این نیست که نخبگان را آموزش داده و آن را به آمریکا بفرستیم.”
البته قسمت آخر شبیه کیهان نبود و از او پرسید که چه آماری چنین آماری را گفته است و آنها را در اطراف آنها متهم کرده و آنها را به آمار دروغین و سیاه دولت متهم کرده است!
اگرچه نگرانی های آقای پزشکی رعایت می شود و به جای ظاهر شعار ایدئولوژیک مکرر و هندوانه معلمان از دیدگاه دیگر قابل ستایش هستند اما کافی نیست و چند نکته را می توان خاطرنشان کرد:
آموزش و پرورش مسئول نخبگان نیست. معتمد برای روند رشد همه با استعدادهای مختلف است. فقط برخی از میلیون ها دانش آموز نخبه به معنای خاصی هستند. آموزش باید نسل قوی و شاد را آموزش دهد. این دو کلمه با سخنان رئیس جمهور نبود.
واقعیت این است که همه کودکان استعداد خدادادی برای شناسایی و شکوفایی دارند. یکی در ریاضیات و هنر دیگر. ورزش سوم و چهارم ادبیات و پنجم و مقایسه کودکان در کنار هم فقط در یک زمینه نیست. وظیفه آموزشی بهبود اعتماد به نفس و کشف استعداد کودکان است. در آخرین مورد کودکان پس از دریافت مدرک دیپلم اگر کسی به کلمه ای که در 5 سال گذشته در توانایی ها و استعدادهای آنها ذکر شده است نگاه کند. منظور آنها نظم و انضباط و اطاعت است. بهتر و پایین تر! تمام افکار رشته دانشگاهی که در نهایت پذیرفته شده و آموزش مستقل نیست.
رئیس جمهور باید معلمان را به یک نسل خلاق عاشق و منصفانه تبدیل کند. من می خواهم به عنوان علاقه مند به تحقیقات تاریخ معاصر بپرسم که آیا یک معلم در کلاس می گوید این شیخ فاضلله نوری که در کتاب یادگیری تاریخ به عنوان یکی از رهبران قانون اساسی معرفی شده است که رهبران ضد قانون اساسی را معرفی کرده است و کتاب شما واقعاً نیست معلم صحیح را در این سیستم تشویق یا مجازات می کند؟ او همچنین عاشق معلمان معلمان است. در مورد آموزش خشک و آلودولوژیک چیست؟ به اشعار نامناسب و محمول سعدی یا شعرهای عاشقانه یا پرشور او نگاه کنید؟ چگونه می توانید در این ساختار نسلی دوست داشته باشید؟!
بله احتمالاً او فکر می کند که او ایران را دوست دارد. این همچنین مستلزم محرمانه بودن با تاریخ این کشور و قدیمی ترین آن است. به غیر از کودک و نوجوانی پدرش با حقوق کافی تحقیر می شود و جمعیتی که می ترسند هویت خود را آشکار کنند و خودشان مصاحبه کنند به جرات ارسال حجاب به مادرش هستند و تنها پوشش زن برای این جامعه معیار قضاوت است هیچ ویژگی دیگری و مهمتر است. احساس خود معلمان باید منتقل شود. همان معلمانی که اتحادیه های آنها تحمل نمی شوند.
آقای رئیس جمهور می داند که آنها اینها را می دانند. او واقعاً همان چیزی نیست که جامعه مورد انتقاد ما قرار گرفته است. او می داند که نمی خواهد هیجان ایجاد کند در غیر این صورت او بهتر می داند که این آموزش آب گرم نمی شود و همه توسط یک ساختار فرسوده گرفتار می شوند. آیا مدیران امکان پذیر نیستند که فیلترهای تنگ را منتقل کنند؟
با این حال آقای رئیس جمهور آذری یا آذری ترکی کافی است تا به دنبال برنامه درسی برای همسایه ترکیه باشد و ببیند که نیمی از دوره های هفتگی مهارت های نیمه وقت و مهارت های زبان و نوشتن است و در نیمی دیگر آنها یک آموزش “درام” دارند که در واقع تئاتر و استعدادهای کودکان است.
سرانجام چگونه می توان یک نسل عشق خلاق و صادقانه بدون مفاهیم عاشقانه و در یک ساختار مبتنی بر بهانه؟
توجه رئیس جمهور به کودکان و نسل بعدی بسیار زیاد است اما اولویت امروز دولت باید از دهه 1980 متولد شود که امروز یا در این سن هستند بیشتر آنها ازدواج نکرده اند یا ازدواج می کنند یا اگر خانواده داشته باشند فرزندان نخواهند داشت یا نمی خواهند.
این محصول همان آموزش است و یک دختر یا زنی که در همان ساختار متولد شده است اکنون 5 تا 5 سال در همان ساختار قدمت دارد.
آقای رئیس جمهور! فرزندان این نسل به جای اینکه تحت تأثیر معلمان و مدارس قرار بگیرند بر شبکه های خانواده و اجتماعی و جوامع تأثیر می گذارند و در دست معلمان نیستند تا بتوانند شکل مطلوبی به آنها بدهند. مهمتر از همه آنها بخشی از رنج هایی را که بدون هیچ دلیلی به آنها تحمیل می شود می دانند و احساس می کنند که نباید با آن مبارزه کنند. شما به دنبال درد درمانی هستید. رنج به عنوان دلیلی مانند مشکلاتی است که آنها بینایی مثبت دارند. اما اختلال غیر منطقی فقط خستگی را به همراه می آورد:
صبح شاعر می گوید:
من از خسته شدن از من خسته شده ام
روی زمین نشسته که مال من نیست
این کل داستان است.
هرچه بیشتر کاهش می یابد و احساس امان کاهش می یابد تمایل به مهاجرت.
تا آنجا که می توانید به رنج اضافه کنید و آن را به آن اضافه کنید. بسیاری از رنج های تحمیل شده به انسان ممکن است نباشد.
من معلم را به فکر مهاجرت از کودکان می دانم. فردا هنگامی که او بزرگتر شد و او را به حجاب فرستاده شد و در چنین کمیته ای اگر حق داشت با پول 5 ساله خود رد یا محاسبه می شود آیا او هنوز هم احساس درد و رنج می کند؟
نگرانی رئیس جمهور مورد احترام است اما رویای مهاجرت فرزندان ما دو دلیل واضح دارد: از این رنج خسته شده است که هیچ ارتباطی با آنها ندارند زیرا رفقای آنها در جای دیگری به آن رسیدگی نمی کنند. رنج بدیل یک بحث است اما چرا رنج غیر منطقی را تحمل نمی کنیم؟
دومی روی زمین نشسته است که احساس می کنید دیگران در مورد شما نمی دانند.
چه اتفاقی افتاد: دولت بیشتر نگران آسیب های اجتماعی در مدرسه و در بین دانش آموزان است. توافق اخیر با پلیس نیز به دلیل این نگرانی است. پنج سال پیش پروژه “نماد” برای همان هدف آماده شد: “سیستم مراقبت اجتماعی دانشجویی”.
خانواده ها در آزمون ورودی شرکت می کنند و در نهایت بچه ها از آنجا می آیند. این شور و شوق در پسران کاهش می یابد و در دختران گاهی دلیل منطقی وجود دارد.
بزرگترین نگرانی معلمان رفاه و معیشت خودشان است. برای بیشتر آنها یک معلم یک کار است و آنها نباید مانند یک چراغ برای روشن شدن باشند. هر اتحادیه یک محصول یا خدمات را ارائه می دهد و خدماتی که ارائه می دهند خدمات آموزشی و آموزشی هستند.
کارکنان مدرسه همچنین یک دفتر با نگرانی های خاص خود هستند.
بچه ها نیز از طریق تلفن داغ هستند و دیگری کمی قانع کننده است.
به عبارت دیگر همه طرف ها کار خود را انجام می دهند. دولت نگران آسیب های اجتماعی اعتیاد و مواد مخدر است همانطور که در توافق نامه با پلیس است. خانواده ها به دانشگاه فکر می کنند. کودکان در خارج از کشور و معلمان در سیستم رتبه بندی و این روندهای پراکنده رتبه بندی می کنند آنچه آقای پزشکی نمی خواهد اتفاق بیفتد مگر اینکه او ریل ها را بسازد و اصلی و بهتر بدانند که چرخ مجبور به اختراع نیست.
مدرسه باید خوشحال باشد و مدرسه خوب مدرسه ای است که کودکان از تعطیل شدن خوشحال نیستند. با این حال پزشکان شعارهای زندگی و سرمایه را تکرار نمی کنند و در مورد خلاقیت و عشق صحبت نمی کنند زیرا آنها گفته اند که آل -هیشه آل -هیش!
صریح تر مهمتر از آنچه او می گوید احکام مکرر و کسل کننده بارها گفته شده است که او نمی گوید!