چرا عده‌ای در جنگ غزه برای «اخلاق»، اشک تمساح می‌ریزند؟

چرا عده‌ای در جنگ غزه برای «اخلاق»، اشک تمساح می‌ریزند؟

همان کتاب‌ها در برخی از همان کشورهای به ظاهر غیرایدئولوژیک، هنگام آموزشِ فکتی(!) به نام هم‌جنس‌گرایی و عرفی‌سازیِ آن، اصلاً باکیشان نیست، که مروّجِ یک ایدئولوژیِ اقلیّتی، اما در بسته‌بندیِ رنگیِ اباحه‌گری و حساسیت‌زدایی از یک «فکت» اخلاقی باشند، که از زمان ظهور بشر بر پشت خاک، همیشه به چشم یک ناهنجاری بدان نگریسته می‌شده‌ است.
در چنین دنیای دیوانه‌ای، که هرچه به عقلِ پسامدرنیسم نزدیک‌تر می‌شود، در اخلاق و سیاست وحشی‌تر می‌گردد، عده‌ای دایگان دلسوزتر از مادر، علَمِ اخلاق در جنگی نابرابر را سر دست می‌گیرند- جنگی که برای بازگشت به‌خانه‌ی سه‌نسلِ آواره است – و از «اخلاقِ جنگ!» سخن می‌گویند.
همان‌ها که با حساسیت‌زدایی از صدها سازه‌ی اخلاقی، هم هم‌جنس‌گرایی را به اخلاق عرفی تطهیر کردند و هم در جای‌جایِ حفظ منافعشان، اصلِ «دفاع مشروع» را مستمسک بمبارانِ زنان و کودکان در سراسر گیتی ساختند، ناگهان اشک تمساحشان سرازیر می‌شود؛ وقتی یک عقده‌ی انباشته ناشی از تحقیری هفتادوپنج‌ساله، ساکنانِ محقِ یک سرزمین را به چند رفتار عصبانیت‌آمیز و خارج از عرف و اخلاقِ جنگ وادار می‌کند! اینجاست که دوباره «اخلاق» بازتعریف می‌شود در قاموس‌ کراواتی‌ها و جرثومه‌های عطرزده‌ای که عفونت کشتار و غارت، ژنومِ خلقتشان است.
با دیدن تصاویر خارج از «هنجار و اخلاقِ جنگ»، از هردوسوی خصومت، هیچ انسانِ طبیعی و عطوفی اشک شوق نمی‌ریزد؛ اما سرازیرشدن اشک تمساح از سوی کراواتی‌های عطرزده‌ی سراپا عفونت‌گرفته، آن هم فقط در زمان شورش و یورشِ چند خانه‌باخته، که در دوسومِ قرن، آواره‌ی باریکه‌ها و تاریک‌خانه‌هاست، انصافاً زجرآور و دماغ‌آزار است؛ چه داخلی‌اش چه خارجی‌اش.

21302

دکمه بازگشت به بالا