همه تقصیرها گردن گوشی های هوشمند است؟
محققان می گویند میزان اضطراب و مشکلات روانی و اجتماعی در میان نوجوانان در حال افزایش است.
به گزارش یومیر قدس نوشت: برای من و شما و همه والدین ساده ترین کار در مواجهه با نوجوانان امروزی نسل «Z» و مشکلات آن ها ربط دادن همه چیز به گوشی های هوشمند شبکه های اجتماعی و اینترنت است که به نظر می رسد. بزرگترین بودن این دغدغه و دغدغه امروز نوجوانان و جوانان است.
البته برخی از محققان زودتر و بیشتر از ما همین کار را انجام داده اند و پس از تحقیقات طولانی مدت تمام تقصیر را به گردن گوشی های هوشمند و ماجراجویی های آن انداخته اند. «لوسی فاکس» روانشناس و استاد دانشگاه آکسفورد در مقاله ای که برای «گاردین» نوشته است ماجرا را متفاوت می بیند. بخش هایی از مقاله او که توسط تارمن منتشر شده را در ادامه بخوانید.
نسل مضطرب؟
«جاناتان هیت» روانشناس در کتاب «نسل اضطراب» می گوید: «میزان اضطراب و سایر مشکلات روانی در نسل کنونی نوجوانان رو به افزایش است و او این مشکل را ناشی از افزایش شبکه های اجتماعی و کاهش اکتشافات می داند. بازی ها و می گوید که می توانیم با ممنوع کردن گوشی های هوشمند برای زیر 14 سال و رسانه های اجتماعی برای افراد زیر 16 سال این مشکل را حل کنیم. پرفروش ترین ها را فهرست می کند زیرا دلایل او معتبر به نظر می رسد: “نوجوانانی را تماشا کنید که به تلفن هایشان چسبیده اند به داستان هایی از تصاویر خودآزاری تهدیدهای سایبری و پیام های جنسی گوش دهید. نوجوانان درد دارند و ناگفته نماند که تلفن های آنها مقصر هستند.”
اما علوم مربوط به روانشناسی (و خود زندگی) به ندرت تا این حد دقیق و دقیق هستند. افزایش گزارش های مربوط به مشکلات سلامت روانی جوانان با بسیاری از تغییرات دیگر نیز همزمان شده است: به عنوان مثال افزایش چاقی افزایش فشار تحصیلی و همه گیری کرونا مستقل از شرایط بدتر سلامت روان نیستند. فرضیه هیت در مورد رسانه های اجتماعی اشتباه نیست اما احتمالاً یک تکه در یک پازل بزرگ و پیچیده است. اصل مهم دیگری که اغلب نادیده گرفته می شود تغییر گفتمان عمومی در مورد سلامت روان است. امروزه جوانان در مدارس و دانشگاه ها در زمینه بهداشت روان آموزش می بینند و هر روز در معرض کمپین های آگاهی عمومی قرار می گیرند. این تحول احتمالاً خود نقش مؤثری در افزایش تعداد گزارش شده مشکلات سلامت روان داشته است زیرا اولاً امروزه نوجوانان بیشتری از راه های صحیح درمان خود را دنبال می کنند و ثانیاً برخی از آنها هر گونه اضطراب جزئی را به عنوان یک مشکل سلامت روان معرفی می کنند. هر دو عامل به طور ناگهانی نرخ های کلی را افزایش می دهند.
افتادن در امواج توسعه
خانم فوکس در مورد دوران نوجوانی خود می گوید: «مطمئنم اگر من و دوستانم پرسشنامه های اضطراب را در کلاس هشتم پر می کردیم نمرات من بسیار بالا بود. اما در آن زمان وضعیت سلامت روانی نوجوانان چندان مورد توجه قرار نگرفت و در اخبار منعکس نشد.»
بحث های امروزی درباره علت مشکلات روانی در جوانان به دنبال چیزهای جدید مختص این نسل است. اما اگر بیش از حد به پدیده های جدید توجه کنیم ممکن است نکته اصلی را فراموش کنیم: نوجوانی دوران بسیار بسیار دشواری بوده و هست.
اخیراً کتابی درباره این دوره از زندگی نوشتم و نکته جالبی که در مصاحبه های آن کتاب می توان به آن اشاره کرد شباهت مشکلاتی بود که نوجوانان نسل های مختلف با آن مواجه بودند. یکی از مصاحبه شوندگان 48 ساله که فضای مدرسه پسرانه شان را با رمان «ارباب مگس ها» مقایسه می کرد آن را این طور خلاصه می کرد: «دوران جوانی من هم مثل بقیه پر از اضطراب بود». مهم نیست در چه دوره تاریخی یا تکنولوژیکی زندگی می کنیم گذر از دوران نوجوانی به دلیل تحول بزرگی که باید رخ دهد گیج کننده است. در اوایل نوجوانی افراد هنوز کودک کوچک آسیب پذیر و وابسته به والدین یا مراقبان خود هستند. در پایان نوجوانی این کودک به بزرگسالی مستقل تبدیل می شود که می تواند رابطه جنسی داشته باشد تولید مثل کند و روابط پیچیده اجتماعی و دنیای بزرگتر را درک کند و با آن مقابله کند. این دگرگونی بسیار بزرگ است و تغییراتی که در مغز و بدن ما رخ می دهد احتمالاً چیزهایی است که نوجوانی را بسیار دشوار می کند.
اما همزمان با این تحولات مهم حادثه عظیمی در دنیای بیرون رخ می دهد و شرایط را بحرانی تر می کند. نوجوانان وارد دبیرستان می شوند و زمینه اجتماعی آنها به کلی تغییر می کند. جوانان بیشتر روزهای خود را در مدرسه و خارج از مدرسه با همسالان خود می گذرانند و بسیار کمتر از دوره ابتدایی تحت نظارت هستند.
این زودپز
البته گاهی این وضعیت که زودپز عوامل زیستی و اجتماعی می ماند تجربیات و خاطرات شگفت انگیزی را به همراه دارد. افرادی که برای کتابم با آنها مصاحبه کردم در مورد دوستی های نوجوانی که آنها را نجات داد روابط عاشقانه ای که آنها را به افراد بهتری تبدیل کرد و ماجراهای هیجان انگیزی که به زندگی آنها دامن زد به من گفتند. اما همان تمایلاتی که نوجوانی را منحصر به فرد می کند می تواند آن را به دوران احمقانه تبدیل کند و افسردگی و ناراحتی را به همراه داشته باشد. بنابراین نمی توان تمام تقصیرها را متوجه تلفن های همراه کرد. فراموش نکنید که شبکه های اجتماعی تمام تعاملات اجتماعی افراد را تغییر داده است. بنابراین منطقی است که بررسی کنیم که آیا این تحول زندگی نوجوانان را بدتر می کند یا خیر؟ بیایید ببینیم چگونه می توانیم در این زمینه به آنها کمک کنیم.
در واقع محکوم کردن شبکه های اجتماعی به بهانه افزایش مشکلات روانی در بین نوجوانان بسیار ساده انگارانه است زیرا اولاً عوامل بسیاری در این امر دخیل هستند. دوم تاثیر رسانه های اجتماعی بر هر نوجوان متفاوت است. بسیاری از نوجوانانی که از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند مشکل سلامت روانی ندارند. در عین حال ما باید واقع بین باشیم زیرا رسانه های اجتماعی از بین نخواهند رفت. به نظر من ممنوعیت شبکه های اجتماعی غیرممکن است و تضمین کننده بهبود سلامت روان نوجوانان نیست. پس چه باید کرد؟ شرکت های فناوری می توانند گام های ساده ای برای کاهش خطرات آشکار پلتفرم های خود بردارند از جمله حذف تصاویر آسیب رسان به خود و سایر محتوای نامناسب. در عین حال خانواده ها می توانند به نوجوانان خود کمک کنند تا با چالش های رسانه های اجتماعی کنار بیایند. وقتی نوجوانانی را می بینند که به تلفن هایشان چسبیده اند تصور نکنید که آنها در دام یک «اعتیاد دیجیتال» جدید افتاده اند.
در بسیاری از کتاب ها و مقاله ها آمده است که نوجوانان امروزی نسل گمشده و شکسته ای هستند اما به نظر من نوجوانان امروزی نسلی مضطرب نیستند. آنها نوجوان هستند با بسیاری از مشکلات نوجوانی دست و پنجه نرم می کنند و تجربیات خود را با زبانی که بزرگترها به آنها می دهند بیان می کنند.
آنها مدبرتر و انعطاف پذیرتر از آن چیزی هستند که ما اعتراف می کنیم. ما باید پیچیدگی زندگی آنها را که اکنون با رسانه های دیجیتال در هم آمیخته است بپذیریم و به آنها احترام بگذاریم. نادیده گرفتن آنها با توجیه نسل مضطرب و معتاد به تلفن باعث کاهش شخصیت آنها و جوانان می شود.
انتهای پیام