طبیعی سازی کابینه Me Too – یومیر

طبیعی‌سازی کابینه Me Too - ایسنا

سیاستمداران آمریکایی از لیبرال تا نومحافظه کاران که ادعای مسیحیت دارند درگیر انواع انحرافات جنسی اقتصادی و اخلاقی هستند و این در اعضای دولت جدید این کشور خود را نشان می دهد.

به گزارش یومیر وقوع آزار جنسی خشونت خانگی اتهامات مالی و فرار مالیاتی گسترده در میان بازیگران جریان اصلی سیاست در آمریکا به یک روند عادی تبدیل شده است اما بروز این مشکلات در سایر کشورهای جهان نیز وجود دارد. آنقدر عادی نیست که افکار عمومی از شنیدن آن راحت عبور کند و اذیتش نکرده باشد اما آمریکا با کمک رسانه های قدرتمند و تاثیرگذاری مانند سینما و تلویزیون چنین اتفاقاتی را عادی و بی اهمیت جلوه می دهد. کاهش می یابد تا قطار سیاسی در آمریکا از ریل خارج نشود. سیاستمداران آمریکایی از لیبرال تا نومحافظه کاران که ادعای مسیحیت دارند درگیر انواع انحرافات جنسی اقتصادی و اخلاقی هستند و این در اعضای دولت جدید این کشور خود را نشان می دهد. در آخرین نمونه «مت گاتز» وجود دارد که نامزدی او برای پست دادستان کل ایالات متحده پس از اتهامات مربوط به مسائل جنسی و غیراخلاقی پس گرفته شد و اخبار زیادی از او به دلیل پرداخت پول به زنان شکل گرفت. و همچنین یک فرد 17 ساله برای داشتن رابطه جنسی. این تنها موردی نیست که اعضای کابینه جدید ترامپ را در میانه اتهامات مختلف اخلاقی و جنسی گرفتار کرده است و در آن سوی ماجرا نام افرادی مانند رابرت کندی جونیور به عنوان نامزد وزارتخانه مطرح می شود. بخش بهداشت و خدمات انسانی به دلیل آزار و اذیت جنسی یک پرستار در سال 1999 لیندا مک مان کاندیدای وزیر آموزش به دلیل تسهیل آزار جنسی در دوران تصدی خود در World Wrestling Entertainment (WWE) و پیت هگزت کاندیدای وزارت دفاع با اتهامات تجاوز جنسی در سال 2017 نیز دیده می شود که در نوع خود جالب و حتی تعجب آور است. اگر به موارد دیگر نگاه کنیم چشمانمان روشن می شود اما در این گزارش نمی خواهیم فهرستی از سیاستمداران بدنام در آمریکا ارائه کنیم تا این نظریه را تأیید کنیم که اوضاع در سایر نقاط جهان به هم ریخته است و اوضاع سیاسی. صحنه جایی برای متهم نیست اما تصمیم گرفته ایم با ذکر نمونه هایی از فیلم ها و سریال های هالیوودی به این سوال پاسخ دهیم که چرا پوشش رسانه ای اتهامات جنسی اخلاقی و غیرمتعارف مانند سایر نقاط جهان سروصدا ایجاد می کند. . در آمریکا نتیجه مشخصی ندارد و سیاستمداران و سلبریتی ها می توانند بدون دخالت با استفاده از رسانه های نمایشی و باج خواهی رسانه ای به کار خود ادامه دهند و هیچکس در کار آنها دخالتی نداشته باشد. به عبارت دیگر عادی جلوه دادن جنایت در بالاترین سطح حکومتی در ایالات متحده یک همدست اصلی دارد که فیلم ها هستند.

هالیوود بچه خوبی است!

بیایید سوار ماشین زمان شویم تا به جایی که هستیم برسیم و گذشته هالیوود را مرور کنیم. صنعت سینمای آمریکا از خودسانسوری بی حد و حصر در دهه 30 تا اواخر دهه 60 به مرحله ای رسید که نمایش جنسی و خشونت به امری عادی و کاملاً عادی تبدیل شد و حتی ابعاد آن نیز زندگی سیاستمداران دموکرات و جمهوری خواه را بی نصیب نگذاشت. . تولیدات سینمای آمریکا از سال 1915 تا 1952 کاملاً زیر ذره بین بود و هر کسی که تیغ می زد می توانست در مورد آن نظر دهد. به گونه ای که هیئت های سانسور ایالتی و شهری و حتی کلانترهای محلی می توانستند با ایجاد اختلال در کار فیلمساز و به بن بست رساندن کار در روند تولید دخالت کنند تا رضایت جامعه مسیحی را برای آنها به ارمغان بیاورند. کد هیز یا سیستم تولید فیلم اگرچه فیلم های آمریکایی را به آدم های خوب تبدیل کرد اما به نوبه خود توانست منافع مالی خوبی برای روسای استودیوها ایجاد کند و آنها را با آغوش باز قوانین اخلاقی را اجرا کند. صرف نظر از چگونگی این اتفاق باید توجه داشت که هالیوود در دوره های مختلف همواره در کنار بازیگران اصلی سیاسی در آمریکا بوده است و در این میان حتی نظرات جناح راست افراطی مانند نظرات سناتور مک کارتی و شخص ترامپ رابطه با تغییر نکرد. قدرتمندترین دولت جهان با صنعت هالیوود به عنوان سودآورترین لباس سرگرمی امروزی نابود خواهد شد و به ورطه سقوط خواهد رفت. اقدامات این دو نهاد کنترل کننده – که در ظاهر به عنوان حامیان آزادی و عدالت در جهان ظاهر می شوند – کاملاً با یکدیگر همسو می شوند و با قلب و تقلیل مفاهیم مهم به چیزهای مصرفی و قابل راه رفتن آنها را وارونه می کنند. برای کارهای پیش پا افتاده و عادی که حساسیت جامعه را نسبت به مسائل ریز و درشت کم کند و با زرق و برق سلبریتی کیف جامعه را پر از طلا و نقره کند. به عنوان مثال دونالد ترامپ با اتهامات جنسی زیادی مواجه است اما می بینیم که جامعه آمریکا حساسیت چندانی به این موضوع ندارد زیرا قبل از این فاجعه اخلاقی رسانه ها به ویژه سینما به کمک سیاستمداران آمدند و به این موضوع شکل دادند. افکار عمومی مردم آمریکا برای پیش بینی وضعیت آینده. برای مخاطبان آشنا بود. فراموش نکنیم که اکثر تولیدات ژانر سینمای آمریکا علیرغم اینکه شدیدا تحت تاثیر محافظه کاری قرار گرفته اند لزوما قرار نیست درباره وضعیت فعلی اظهار نظر کنند اما تعداد مهمی از این آثار آینده را پیش بینی نمی کنند بلکه «آینده» را در میان آثار خود قرار می دهند. مخاطبان هدف و تجربه آن. در مورد بد شمردن مفاسد اخلاقی سیاستمداران نیز وضعیت به همین منوال است و این وضعیت آنقدر زودتر ایجاد و اجرا شده است که دیدن یا اطلاع از آن در فضایی خارج از دنیای سینما اتفاق عجیبی به نظر نمی رسد. وقتی پدیده فساد اخلاقی اقتصادی یا هر شکل دیگری زیاد تکرار می شود گارد عاطفی مخاطب پایین می آید و آماده دریافت ایده و مصرف آن می شود. در واقع هالیوود وظیفه حمله و دفاع از سیاستمداران آمریکایی را بر عهده گرفته و در طول سال ها توانسته شکاف اجتماعی بین دولت و ملت را پر کند. اکنون به بررسی آثار افشاگرانه هالیوود می پردازیم و مصادیق همکاری صنعت سرگرمی و سیاست در آمریکا را به وضوح بیان می کنیم.

شما خوش آمدید به افراط

“شما می توانید حقیقت را کشف کنید.” شاید این اولین پیامی باشد که بتواند ذهن مخاطب را در حین تماشای تریلرهای سیاسی تسخیر کند و این توهم را ایجاد کند که او کاشف اسرار و رازهای دنیای تخیلی فیلم است – که با واقعیت منافاتی ندارد. قهرمان و اسرار مگو را فاش می کند. به عبارت دیگر سازوکار ایدئولوژیک فیلم با قرار دادن تماشاگر خود در چاه آگاهی وسیله ای و در نتیجه هدف خاصی را دنبال می کند. یعنی با رفتن به سینما و انتخاب فیلم مورد نظر جیب شرکت های هالیوودی را پر می کند و با همسان سازی موقعیت با قهرمان داستان و همذات پنداری با او مخاطب خود را از نظر روانی به اوج می رساند و سپس به اوج می رساند. نقطه تخلیه بنابراین عملاً کار سیاسی به مردم او واگذار می شود که دست از کار بکشند و فقط تماشاگر روی صحنه بمانند.

قصه گوها در هالیوود اغلب با فضای سیاسی همگام هستند و کمتر پیش می آید که مردم سازهای از هم گسسته و خصمانه بنوازند. کافی است نگاهی به گذشته بیندازیم تا سرنوشت مخالفانی چون «مل گیبسون» و «اورسن ولز» را ببینیم و بفهمیم که صنعت فرهنگ در آمریکا بیش از هر جای دیگر دنیا با منتقدان خود دست و پنجه نرم می کند و حتی ممکن است او را حذف و تحریم کنید. اما بحث ما در مورد طردشدگان صنعت فیلم هالیوود نیست بلکه بیشتر در مورد تبانی مداوم و مداوم بین سرگرمی های اصلی در این کشور و دولت ایالات متحده است.

در دهه 1970 پس از رسوایی «واترگیت» جنگ ویتنام ترور مارتین لوتر کینگ و جان اف کندی فیلم های هیجانی سیاسی محبوبیت بی سابقه ای پیدا کردند و در لحظه انفجار توده ها طرف آن ها را گرفتند و آثاری مانند خلق کردند. مانند «مکالمه» (فرانسیس فورد کاپولا) «نمای اختلاف منظر» (آلن جی پاکولا) «محله چین» (رومن پولانسکی) «سه روز کرکس» (سیدنی پولاک) و… به کمک رفتند. نظم سیاسی مستقر و راه حلی برای مشکلات آن در عرصه نمادین شد. دهه 1970 اوج رقابت بلوک شرق و غرب بود و بحث سیاست و نظم جهانی دوقطبی در میان گروه بزرگی از مردم عادی بسیار محبوب بود اما این بحث ها با وجود وجود یک کاتالیزور در ایالات متحده به جایی نرسید. به نام سینما او خفه شد زیرا پدیده فیلم و سینما همانطور که قبلا ذکر شد به مخاطب بازنمایی غیرواقعی از واقعیت می دهد تا عملا از خودکشی علیه نظام جلوگیری کند. «تراویس بیکل» در «راننده تاکسی» مصمم به ترور یک مقام سیاسی بود اما وقتی دید تلاشش به موضوع ترور نمی رسد تصمیم گرفت دلال محله آنها را بکشد که در نهایت او این ماموریت را با موفقیت انجام داد. اما اثری از غرور نبود و پیروزی در چهره اش نمایان نیست. موضع تراویس در پایان فیلم شباهت زیادی به افراد عصبی و عادی خارج از دنیای اثر دارد به گونه ای که رژه فساد را جلوی چشمان خود می بیند اما اجازه واکنش نشان نمی دهد. به این دلیل که سینما این کار را برای او انجام می دهد به گونه ای که سران هالیوود غول پیکر هر کاری را که دوست دارند انجام می دهند و ترس بیننده را کنترل می کنند. دهه 1970 با تریلرهای سیاسی آشکار دهه 1980 با تولید فیلم های اکشن تمام عیار که به بلوک شرق و اتحاد جماهیر شوروی می پرداخت دهه 1990 با بازسازی ایده رویای آمریکایی دهه اول هزاره جدید. با تولید آثار میهنی و دهه های بعد از قدردانی از جنبش های نوظهور جنسی و انقلاب در قالب فیلم و سریال و همچنین خلق آثاری که از فساد در روابط قدرت آگاه بودند ادامه دادند اما با همه اختلافات ظاهری یک چیز ثابت و دست نخورده باقی ماند و آن حمایت ملموس هالیوود از پایگاه قدرت در آمریکا بود. به عنوان مثال شبکه ABC با ساخت سریال «رسوایی» در طول هفت فصل (از آوریل 2012 تا آوریل 2018) تمرکز خود را به مشکلات پیش آمده در اطراف کارکنان کاخ سفید اختصاص داد و داستان خود را بر مبنای پولشویی اخلاقی و اقتصادی قرار داد. رسوایی های شخصیت های سیاسی شکل گرفت این مجموعه نشان داد که سیاستمداران حاضرند برای پاک کردن لکه های خون و حذف آثار سوژه هایی که می تواند زندگی کاری آنها را به خطر بیندازند دست به هر کاری بزنند. و اینگونه است که با استخدام کارشناسان لباسشویی موافقت می کنند! شما می توانید بپرسید که این سطح از افشاگری در سریال هایی مانند رسوایی و خانه پوشالی باید به مردم اجازه دهد تا علیه ساختار موجود بسیج شوند اما تجربه به ما نشان داده است که ساختار فوق العاده محافظه کارانه فیلم و سریال نه تنها قادر به فراهم کردن مقدمات نیست. انقلاب علیه نظم موجود بلکه در صورت لزوم کمک می کند و مشکلات و موانع را پنهان می کند.

انتهای پیام

* بازنشر مطالب سایر رسانه ها در یومیر به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع مخاطبان است.

دکمه بازگشت به بالا