دیپلماسی همسایگی چین؛ آیا پکن از دکترین مونورو آمریکا الگو برداری کرده است؟
به گزارش یومیر کوین راد در کتاب «جنگ قابل اجتناب» که با ترجمه محمدرضا نوروزپور و توسط نشر خبرامروز منتشر شده نوشته است: «تاریخ به چین آموخته است که اقدامات صرفاً دفاعی همیشه در مقابله با تهدیدات ناشی از کشورهای همسایه موفق نبودهاند. بنابراین، تفکر استراتژیک مدرن چینی طیف وسیعی از رویکردها را اتخاذ کرده است. مهمترین آنها کسب آمادگی نظامی است. آنها درعینحال دیپلماسی سیاسی و اقتصادی را نیز به کار گرفتهاند تا از طریق آن – در صورت امکان – با همه همسایگان خود روابطی مثبت، سازگار و همکارانه بر قرار کنند.»
راد در ادامه مینویسد که با توجه به تاریخچه دکترین مونرو و سیاستهای ایالاتمتحده در قاره آمریکا، پکن استدلال میکند که هیچ دلیلی وجود ندارد که چین نتواند مانند آمریکا یک نیمکره شرقی راهبردی مشابه برای خود ایجاد کند. این رویکرد، که بهعنوان بخشی از تفکر استراتژیک مدرن چین مطرح شده، نشاندهنده تلاش این کشور برای تأمین امنیت ملی و گسترش نفوذ خود در شرق آسیا است.
در این کتاب آمده است: «رویکرد استراتژیک چین نیز تحت تأثیر مطالعه دقیق تاریخ دکترین مونرو آمریکا قرار گرفته است. پکن استدلال میکند که اگر این یک اقدام اخلاقی و استراتژیک برای ایالاتمتحده در حال ظهور بود، پس دلیلی وجود ندارد که چین نتواند آن را در شرق آسیا نیز اعمال کند. بهعبارتدیگر، اگر آمریکا میتواند نیمکره غربی خود را داشته باشد، پس چرا چین نمیتواند نیمکره شرقی راهبردی خود را داشته باشد؟ این لزوماً به این معنا نیست که دکترین مونرو چینی احتمالاً از طریق ابزارهای نظامی مورد پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت. بلکه به این معنی است که مفهومِ حقانیت قدرتهای بزرگ در ایجاد حوزههای نفوذ – درحالیکه چنین حقانیتی علناً بهعنوان بخشی از سیاست رسمی چین رد شده است – بهخوبی در پارامترهای تفکر استراتژیک معاصر چین قرار دارد. »
نخست وزیر اسبق استرالیا در کتاب خود اصلیترین هدف امنیت ملی چینِ امروز را کاهش – و درنهایت حذف کامل – هرگونه تهدید مهم در امتداد مرزهای خود میداند و مینویسد: « این تهدید خصوصاً درباره تداوم حضور استراتژیک و نفوذ ایالاتمتحده در میان 14 همسایه زمینی این کشور و همچنین و بهویژه در مورد همسایگانی که چین با آنها بر سر مرزهای دریایی اختلافاتی دارد، قابل تعمیم است. بهعنوان یک قاعده استراتژیک، چین ترجیح میدهد هرگونه اختلافی با همسایگانش را صرفاً از طریق دوجانبه حلوفصل کند تا اینکه به آنها اجازه دهد از طریق بردنِ اختلافات به ساز و کارهای چند جانبه، اهرمهای سیاسی و دیپلماتیک بیشتری به دست آورند، چه رسد به اینکه بخواهند پای مجمعهای رسمی داوری بینالمللی یا بدتر از آن پای ایالاتمتحده را به موضوع باز کنند.»
نویسنده در ادامه استراتژی کلی چین با همسایگانش را این گونه تبیین میکند: « چین به دنبال آن است که همسایگان خود را ازنظر اقتصادی تحتفشار قرار دهد و آنها را چنان به دسترسی مستمر به تجارت، سرمایهگذاری و بازارهای سرمایه چین وابسته کند که هرگونه اعتراض سیاست خارجی و امنیتی باقی مانده نسبت به ادعاهای ارضیاش ازنظر سیاسی غیرِمفید و ازنظر اقتصادی مقرون به صرفه نباشد. همین اصل در مورد تلاشهای گستردهتر چین برای ایفای نقش رو به رشد در نظم جهانی به کار گرفته شده است، جایی که هدف آن این است که دیگران را به این نتیجه برساند که مقاومت در برابر ظهور جهانی چین، صرفاً با توجه بهاندازه اقتصادی، شتاب و عزم و اراده آن – خصوصاً با درک و مقایسه موقعیت چین با شکافهایی که در نمای قدرت آمریکا پدید آمده است، بی فایده است. »
لینک خرید کتاب جنگ قابل اجتناب، اثر کوین راد نخست وزیر پیشین استرالیا
4949