داستان توبه یک شراب خوار به روایت شیخ حسین انصاریان

داستان توبه یک شراب‌خوار به روایت شیخ حسین انصاریان

در مراسم یادبودی که برای وی برگزار شد شیخ حسین انصاریان به یکی از خاطرات خود و زندگی یک جوان الکلی اشاره کرد و نحوه الگوبرداری از دعوت به دین را بیان کرد.

به گزارش یومیر مراسم یادبود استاد حسین انصاریان همزمان با هشتادمین سالگرد تولد وی با حضور مسعود المدیکیان رئیس جمهور محمدباقر قالیباف رئیس شورای اسلامی سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی حسین سیمای صراف برگزار شد. وزیر علوم تحقیقات و فناوری آیت الله حسینی بوشهری نایب رئیس مجلس خبرگان رهبری و جمعی از مسئولان و مسئولان فرهنگی حوزه علمی دانشگاهی حوزوی دینی سیاسی و اجتماعی کشور و تعدادی از مقامات کشوری و لشکری. عصر امروز پنجشنبه (۲۶ آبان) مصادف با ولادت حضرت زینب(س) در تالار وحدت تهران برگزار شد.

حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان در این مراسم با تقدیر از برگزارکننده این مراسم همزمان با شب جمعه به بیان خاطره ای از برنامه دعای کمیل خود پرداخت و گفت: در یکی از شهرهای معروف ایران منبر داشتم. به مدت 10 شب و دو روز مانده به پایان مراسم اتفاقی برایم افتاد که افتادم یکی از علمای شهر با من تماس گرفت و پرسید که چرا به شهر ما آمدی و به من نگفتی؟ گفتم بیا

وی ادامه داد: مشغول ترجمه صحیفه سجادیه بودم و بعد از مدتی به من گفت خسته شدم شما همگی دارید می نویسید. به او گفتم قلم را می گذارم و با هم می رویم. خانه ما نزدیک میدان شهر بود و آن روزگار منافقین بود. گفتم بریم اینجا.

این استاد اخلاق خاطرنشان کرد: راننده ای جلوی ما ایستاد و در چنین شرایطی به ما گفت کجا می روید؟ گفتم هر جا رفتی گفت رانندگی کن. این کشیش می ترسید سوار شود و من اصرار کردم که سوار شود. راننده گفت کجا ببرمت؟ گفتم هرجا میخوای

انصاریان یادآور شد: من لاستیک فروش هستم و وضعیت خوبی دارم و تنها هستم برویم خانه خودمان و گفتم بریم. آن کشیش می ترسید. به خانه اش رسیدیم و روی دیوار خانه اش دیدیم که عکس های نیمه برهنه زنان بازیگران و خواننده های ایرانی و خارجی دیده می شود. شیخ به من گفت کجا را نگاه کنم؟

وی افزود: به او گفتم حورالعین را در بهشت ​​به ما نمی دهند اینجا ببینیم. جوان برگشت و گفت من در یخچال شراب خارجی و اصل دارم هر چه بخواهی می آورم. من 100% تریاک خالص دارم.

این استاد حوزه تصریح کرد: نمی گویم مشروبات الکلی یا تریاک نیاورید اما یک ساعت قبل از غروب آفتاب با یکی از اهالی شهر شما مقابل مسجد جامع می ایستم اگر مشروبات الکلی بخورم یا سیگار بکشم بوی تریاک می دهد. آیا او مرا ترک خواهد کرد من عاشق او هستم

انصاریان تصریح کرد: برای ما میوه و چای آورد و آن شیخ گفت من نمی خورم گفتم می خورم و خمس را بیرون می دهم. ما را برد و به مسجد آورد. وقتی رسیدیم مؤذن گفت: «اشهد عن لا اله الا الله». پرسید دوستت آمده؟ گفتم اسمش را صدا می زنند. به او گفتم اگر تریاک بنوشم یا سیگار بکشم با او چه می کنم.

گفت: این راننده گفت فردا هم بیاید گفتم بیا. صبح که آمد گفت عکس ها را پاره کردم. تریاک و الکل را دور ریختم. مرا چرخاند و نزدیک خانه پیاده کرد. گفت امشب کجایی؟ دیشب کمیل می خواندیم. گفتم بیا با هم بریم اینجا.

این استاد اخلاق تاکید کرد: از کلاس ششم در تاریکی و رو به قبله کمیل می خوانم. کنارم نشستمش بعد از نماز دیدم که چشمانش گریه می کند و پاهایش درد می کند. از من پرسید اسمت چیست؟ نگفتم و گفتم اهل خوی هستم. از هم جدا شدیم

انصاریان افزود: پس از چند ماه به مشهد مشرف شدم و همان کشیش را دیدم. او به من گفت که مدتی پیش آن جوان را با لباس آستین بلند در حرم دیده بود. جوان پرسید دوستت کجاست گفت در تهران است. گفت اگر دیدی بگو خانه و مغازه ام را فروختم و به امام رضا نزدیک شدم و خدا به من زن داده است.

وی در پایان سخنان خود برای آزادی مردم فلسطین و نابودی اسرائیل دعا کرد.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا