داستان آدم معمولی ها – یومیر
یادم هست قبل از ازدواج مدتی با همسرم کار می کردم. محیط کار باعث شد که شخصیت و اطلاعات من را دوست داشته باشد. ناگفته نماند بدم نمی آمد که اینقدر عاشق یک آدم سورئال و به قول خودش «عجیب» باشد!
گزارش یومیر به نقل از جوان آنلاین: یادداشتی منسوب به دالتون ترامبو فیلمنامه نویس و نویسنده آمریکایی در شبکه های اجتماعی منتشر شده است. آیا نویسنده ترامبو است یا این یادداشت مانند جملات منسوب به دکتر است. شریعتی نوشته های یک مزه دان دیگر خواندن آن خالی از لطف نیست. در این یادداشت آمده است:
یادم هست قبل از ازدواج مدتی با همسرم کار می کردم. محیط کار باعث شد که شخصیت و اطلاعات من را دوست داشته باشد. ناگفته نماند بدم نمی آمد که اینقدر عاشق یک آدم سورئال و به قول خودش «عجیب» باشد! ازدواج کردیم سال اول را پشت سر گذاشتیم و مثل هر زوج دیگری بالاخره یک روز دعوای بزرگی با هم داشتیم. در آن دعوا چیزی از همسرم شنیدم که بعد از جدایی مان چراغ راه رفتارهای آینده ام شده است: «فکر می کردم آدم بزرگ و خاصی هستی!… اما حالا می بینم که هیچی!… . یک آدم معمولی! شخص!»
امروز که دقت می کنم می بینم که تقریباً همه ما به لحظه ای از زندگی خود می رسیم که افراد خاص و افسانه ای ما تبدیل به افراد واقعی و معمولی می شوند و دقیقاً در همان لحظه فردی که همیشه برای ما بت بوده است می شود. به طرز وحشتناکی شکسته
ما اغلب دوست داریم از افرادی که دوستشان داریم بت بسازیم و آنها را به «ابر انسان» تبدیل کنیم و وقتی شخصیت فوق بشری به یک انسان عادی تبدیل می شود از آن متنفریم.
واقعیت این است که همه افراد عادی هستند. حتی آنهایی که ما آنها را ابرانسان می دانیم هنگام خواب به توالت می روند آب دهانشان را روی بالش آب می ریزند اسهال و یبوست هم می گیرند می ترسند دروغ می گویند عرق شان بوی بدی می دهد و صبح ها دهانشان بو می دهد. …!
بعدها که فرصت تدریس به هنرجویان ادبیات و تئاتر را پیدا کردم احساس کردم شاگردانم ناخواسته و از روی مهربانی هستند (دوست داشتند بگویند استاد ما آدم عجیبی است!) اولین راه حل این بود که از آنها در مورد تماس نگرفتن سوال پرسیدم. من “معلم”. چون اساسا این کلمه برای من که سطح علمی و علمی لازم را ندارم عنوان اشتباهی است. در مرحله بعد سعی کردم به آنها نشان دهم که من هم مثل بقیه نیازهای طبیعی دارم عصبانی می شوم غمگین می شوم گرسنه می شوم می روم دستشویی دستانم درد می کند و هزار و یک چیز دیگر مثل همه مردم. دارند اما به نظر من دو چیز بسیار مهم وجود دارد که هرکسی باید به خودش بگوید و اجازه ندهد دیگران تصویری مافوق بشری و غیر واقعی از او بسازند:
اول احترام بگذارید: حتی قبل از پای یک پسر هفت ساله یا بعد از یک دختر پنج ساله باید از در عبور کنید. باید آنقدر به دیگران احترام بگذارید که بدانند نه تنها چیزی کمتر از شما ندارند بلکه بسیار ارزشمندتر و مهمتر از شما هستند.
2. صداقت: به نظر من هیچ ارزشی بالاتر و انسانی تر از صداقت نیست. اعتراف به “ندانستن” و “ناتوانی” یکی از بزرگترین موانعی است که باید در زندگی خود بر آن غلبه کنیم. اگر اطرافیان ما بدانند که ما نیز مانند دیگران فردی با نیازهای عادی هستیم هرگز ما را غیرواقعی تصور نخواهند کرد.
آنچه گفتم فقط برای دانش آموزان و معلمان نیست. برای عاشقان بسیار مفید است. به عاشق عاشق باید گفت: «کسی که امروز با بهترین لباس و عطر و قیافه در خلوتش می بینی شامپانزه تمام عیار می شود!» شما با یک آدم معمولی سر و کار دارید نه یک ابرقهرمان سوپراستار!» ما همه انسان هستیم؛ مردم خیلی معمولی
* بازنشر مطالب سایر رسانه ها در یومیر به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع مخاطبان است.
انتهای پیام