ترامپ؛ رئیس جمهوری منهای دکترین – یومیر

ترامپ؛ رئیس‌جمهوری منهای دکترین - ایسنا

واقعیت این است که نمی توان ترامپ را فردی دانست که به سبک و سیاق سیاستمدارانی چون کارتر و بوش جونیور به برخی خطوط قرمز استراتژیک در حوزه داخلی و خارجی آمریکا پایبند است. و بایدن ایجاد دکترین متغیری وابسته به وجود مفروضات اصول و راهبردهای خاصی در ذهنیت یک سیاستمدار است. اگرچه در حوزه اقتصادی اصولی مانند «حمایت گرایی اقتصادی» «گذر از نهادگرایی در اقتصاد بین الملل» و… را می توان به عنوان برخی از مؤلفه های ذهنی وی نام برد اما این پیشنهادهای ذهنی بیش از آنکه زایش یک اندیشه اقتصادی باشد نتیجه رویکرد عملگرایانه ترامپ در اقتصاد و تجارت است.

به گزارش یومیر حنیف غفاری در یادداشتی نوشت: همزمان با آغاز رسمی کار دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور جدید آمریکا در 29 ژانویه 2025 پیش فرض هایی درباره دکترین سیاست خارجی وی در محافل تحلیلی و رسانه ای غرب مطرح می شود. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که ترامپ به دنبال تحقق استراتژی ها و اهداف از پیش تعیین شده خود در دل آنارشیسم و ​​پوپولیسم ظاهری است که در ادبیات و رفتار او قابل مشاهده است. از سوی دیگر برخی تحلیلگران می گویند که گذر زمان برخی از اهداف ترامپ را تغییر داده و یا حتی اخیراً آنها را ایجاد کرده است و او اساسا تابع یک دکترین استراتژی یا حتی یک ایدئولوژی سیاسی نیست.

واقعیت این است که نمی توان ترامپ را فردی دانست که به سبک و سیاق سیاستمدارانی چون کارتر و بوش جونیور به خطوط قرمز استراتژیک در عرصه داخلی و خارجی آمریکا پایبند است. و بایدن ایجاد دکترین متغیری وابسته به وجود مفروضات اصول و راهبردهای خاصی در ذهنیت یک سیاستمدار است. اگرچه در حوزه اقتصادی اصولی مانند «حمایت گرایی اقتصادی» «گذر از نهادگرایی در اقتصاد بین الملل» و… را می توان به عنوان برخی از مؤلفه های ذهنی وی نام برد اما این گزاره های ذهنی بیش از آنکه زاییده ذهنیت اقتصادی باشد نتیجه رویکرد عملگرایانه ترامپ در اقتصاد و تجارت است.
مفروضات مطرح شده در مورد بازگشت ترامپ به دکترین مونرو تمرکزگرایی آمریکا در کشور و مداخله حداقلی در نقاط مختلف جهان (به استثنای آمریکای شمالی و لاتین) مبنایی برای توضیح عملکرد احتمالی رئیس جمهور جدید آمریکا در زمینه سیاست خارجی ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری خود (2017-2020) مکررا دکترین مونرو را به طرق مختلف نقض کرد. مداخله گرایی آشکار و پنهان ترامپ در منطقه غرب آسیا تشدید اختلافات ژئواکونومیک با پکن و موارد دیگر از این دست با دکترینی که جیمز مونرو رئیس جمهور وقت آمریکا در 200 سال پیش مطرح کرد همخوانی نداشت.

علاوه بر این ترامپ فرامتن فعالیت خود را «بحران» می داند و در رابطه با موضوعات مختلف در حوزه های پیرامونی و فرامنطقه ای آمریکا مانند «دیوانه» رفتار می کند. حتی نمی توان ترامپ را خالق یک دکترین مختلط در سیاست خارجی آمریکا دانست زیرا وقتی «ثابت های انتزاعی» در پایین ترین سطح ممکن در ذهن یک سیاستمدار مورد بررسی قرار گیرد منجر به ایجاد یک دکترین (حتی توسط یک نوع مختلط). ترکیب رویکردهای پوپولیستی آنارشیستی پراگماتیک و ناسیونالیستی به جای اینکه مبدع یک دکترین باشد نوعی همپوشانی نامتجانس و در برخی موارد غیرقابل پیش بینی ایجاد خواهد کرد. بنابراین هنگام توصیف ماهیت دولت ترامپ نباید به دنبال رابطه دولت وی با دکترین های معمول یا خاص سیاست خارجی آمریکا در دوره های مختلف تاریخ روابط بین الملل از جمله تاریخ معاصر بود. علاوه بر این مرز بین دو مقوله «فعالیت» و «واکنش» در رویکرد بین المللی او تا حدودی مبهم است زیرا در بسیاری از موارد برخلاف ادعای همیشگی رئیس جمهور آمریکا قادر به تعدیل هزینه ها و منافع بازی خود نیست. در برابر تحولات مختلف!

* بازنشر مطالب سایر رسانه ها در یومیر به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع مخاطبان است.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا