بی صدای پرسروصدا – یومیر
وقتی میکروفون از دهان خارج می شود لحن هنوز جریان دارد. در اینجا دیگر مسئله بی تاب بودن یک خواننده نیست. ما با یک بحران فرهنگی روبرو هستیم: فرهنگی که در آن محتوا را تحت الشعاع قرار می دهد بر حقیقت فریب خورده و “نمایش” بیش از “موسیقی”.

به گفته یومیر روزنامه واتان در مورد پدیده ناگوار خواندن در کنسرت های پاپ گزارش داد و نوشت:
آیا آنها خوانده اند یا خوانده نشده اند؟ این مشکل است. در دنیایی که حقیقت در مورد صدا تکنیک صدا نور و صحنه و تقسیم بندی پنهان است Polybog نه تنها یک سوء استفاده حرفه ای است بلکه نشانه ای از نزول اخلاق هنری است. کنسرت هایی که بلیط آنها میلیون ها دلار فروخته می شود فروخته می شود اما آنچه شما روی صحنه می شنوید صدایی از دیروز است از اتاق ضبط نه از حنجره این هنرمند. نه تنها صداقت بلکه موسیقی در چنین صحنه هایی پخش می شود. پدیده PolyBank یا Lip Reading در این کنسرت در ماه های اخیر در کنسرت های ایران شدیدتر بوده است. فیلم های اطلاعاتی یکی پس از دیگری منتشر می شوند: شهاب موزافاری میکروفون را به جمعیت می دهد و صدای خودش هنوز هم ارسال می شود. مسعود صابری در فیلم ساکت یک فیلم آرام بازی می کند. حمید هیراد مفتخر است که “خواندن” را در کنسرت شیراز بخواند اما وقتی میکروفون دهان خود را ترک می کند لحن باقی می ماند. در اینجا دیگر مسئله بی تاب بودن یک خواننده نیست. ما با یک بحران فرهنگی روبرو هستیم: فرهنگی که در آن محتوا را تحت الشعاع قرار می دهد بر حقیقت فریب خورده و “نمایش” بیش از “موسیقی”. در گذشته صحنه برای خواننده قضاوت می کرد: لحظه ای برای مقابله با مخاطب با ترس لغزش با یک روح. اجرای زنده اگرچه با اشتباهات همراه است اما چیزی را به همراه داشت که هیچ وسیله ای نمی تواند تقلید کند: حضور زنده. اما پلیبو این حضور را شبیه سازی می کند. این موسیقی را به یک مانکن غیر ضروری تبدیل می کند که فقط ژست را انجام می دهد نه عملکرد. از دیدگاه جامعه شناختی PolyBank نوعی “خیال” را در مخاطبان هنرمند پاپ ایرانی منعکس می کند. آنها به جای ترغیب مخاطب به “تصویر” خواننده نور حرکات نمایشی طراحی مرحله و صدای از پیش نظم بستگی دارند. در اینجا به جای اینکه یک تجربه گوش دادن باشد کنسرت به یک صفحه نمایش بصری تبدیل می شود. مخاطب در واقع نمی شنود چه کسی برای دیدن آمده است. برای دیدن چهره اینستاگرام به لباس های شیک چراغ ها و تلفن های سازگار با چشم مراجعه کنید که با دقت ضبط می شوند. این به وضوح تحت تأثیر الگوی جدید مصرف فرهنگی طبقه متوسط در ایران است. کلاس که موسیقی را مصرف می کند نه به عنوان یک تجربه هنری و زیبایی شناسی بلکه به عنوان یک رویداد اجتماعی: “رفتن به کنسرت” گوش دادن به موسیقی نیست بلکه به عکاسی داستان پردازی و حضور در یک رویداد است. Polybo محصول دقیق این وضعیت است: کنسرت هایی که فقط به جای صدا توسط تصویر تولید می شوند. از دیدگاه حقوقی این سؤال پیچیده تر و متناقض تر است. هنگامی که مخاطب تا 5000 تا 5 میلیون دلار Tomans خریداری می کند او حق ندارد بداند که چه چیزی می شنود زنده است یا نوار ضبط شده است؟ آیا پیام صریح در مورد عملکرد بازیکن برای مخاطب نوعی تدریس در معامله نیست؟ به رسم قانونی اگر طرف “کیفیت واقعی” آنچه را که می فروشد آگاه نکند مشمول “فریب در معامله” خواهد بود. در ماده 5 قانون حمایت از مصرف کننده آمده است كه “فروشنده موظف است اطلاعات را در مورد كیفیت میزان و ویژگی های محصول یا خدمات به خریدار به خریدار بدهد.” اگر اجرای زنده بخشی از ماهیت کنسرت باشد – که – عدم اطلاعات در مورد PolyBank نمونه بارز این مقاله است. از طرف دیگر ما با سکوت ناظران روبرو هستیم. با وجود حجم زیادی از فیلم های آشکار وزارت فرهنگ و راهنمای اسلامی پاسخ نداده است. در چند مورد مانند داستان حمید هیراد نکته شفاهی داده شد اما نه رویکرد انضباطی یا مکانیسم شفافیت مخاطب مشاهده نشد. حتی تأسف آور تر دلایلی است که برخی از رهبران فرهنگی ارائه می دهند. هدایت آن زمان در واکنش عجیب سال گفت: “پلیبو یک جرم نیست.” “گاهی اوقات خواننده به دلیل وضعیت جسمی یا فشار برنامه به ناچار مجبور به استفاده از چند بار است.” به جای نشان دادن ضرب و شتم احتمالاً عقب نشینی می شود زیرا اگر PolyBank “اجتناب ناپذیر” باشد مخاطب باید “آگاه” باشد در غیر این صورت فقط یک کلاهبرداری فرهنگی است.
علاوه بر حقوق و اخلاق حرفه ای ما با “پوسیدگی معیارهای هنری” در موسیقی پاپ ایرانی روبرو هستیم. بسیاری از خوانندگان برجسته کشور اساساً خواننده نیستند. آنها پدیده های رسانه ای هستند که با پول تبلیغات و رفاقت با حامیان مالی ساخته شده اند. صدای آنها در استودیو به سختی قابل شنیدن است آنقدر عملکرد زنده کمتری دارد. PolyBank ابزاری برای حفظ ظاهر این ساختار کاذب است. فرار از رسوایی. در چنین ساختاری کسی که “خوب می خواند” و “خود را می خواند” نه ستاره و نه موفق است زیرا موفقیت هیچ ارتباطی با کیفیت صدا ندارد بلکه توانایی ساخت یک برند شخصی جذب حامیان مالی دسترسی به سالن و مجاورت ماشین های تصمیم گیری است. Polybo در واقع ابزاری برای صرفه جویی در این سیستم از فروپاشی است. زیرا اگر خوانندگان مجبور شوند زنده بخوانند بخش اعظم بازار شکسته می شود. در مقابل هنرمندانی مانند Alireza Ghorbani یا Homayoun Shajarian گرچه در موسیقی سنتی کار می کنند اما برای اجرای اجرای زنده شجاع هستند. آنها اشتباه می کنند گاهی سالم گاهی اوقات به بالای سر نمی آیند اما آنچه مخاطب دریافت می کند اصالت است نه تصویر و غیره. سوال Polyank نه تنها به هنرمند محدود می شود بلکه به شرایط مالی در پشت صحنه نیز بسیار محدود است. حامیان مالی که به دنبال کنسرت های “پرشور ترین” سالن هایی هستند که اصرار بر تعداد جلسات از کیفیت دارند شرکت هایی که تبلیغات بلیط را مهمتر از مزایای کیفیت می دانند. در چنین محیطی این هنرمند اغلب خود را مجبور می کند تا یک پلیبری را بازی کند تا صدای خود را برای چندین شب متوالی حفظ کند. این یک انتخاب نیست ؛ یک اجبار ساختاری است. اگرچه انتقاد ما برای خوانندگان است بنابراین باید فراموش کرد که آنها تنها آخرین بازیگران این زنجیره هستند. مسئولیت اصلی بر ساختار فرهنگی و تجاری موسیقی است. ساختاری که مخاطب را “مصرف کننده” می بیند “گوش نمی دهد”. برای خارج شدن از این وضعیت شفافیت زنده یا PolyBank باید در روند بلیط مورد نیاز باشد. همانطور که در بسیاری از کشورهای جهان برچسب “خواندن لب” از قبل مطلع شده است. همچنین باید به مخاطبان اجازه پیگیری شود بنابراین اگر به آنها فروخته شود می توانند از کیفیت خدمات شکایت کنند. علاوه بر این سیاستهای تشویقی می توانند از عملکرد زنده پشتیبانی کنند: یارانه قیمت و پوشش رسانه ای برای هنرمندان با مخاطب خود به روشی واقعی و فوری. آموزش موسیقی عمومی و ارتقاء طعم شنوایی نیز نقش اساسی دارد زیرا تنها مخاطب آگاه می تواند بین “اصالت” و “تصویر” تمایز قائل شود. در نهایت این افرادی هستند که می توانند با تحریم کنسرت ها این بازار عرشه را افزایش دهند. Playbok فقط تا زمانی که خریدار انجام ندهد ادامه می یابد و اگر شنونده در روز با ارزش تر از بیننده وارد شود صدا به صحنه باز می گردد. این دقیقاً دندان نرم انتقاد از استخوان های واقعیت است. به عنوان مثال او “ستاره” نیست حتی در تعریف حرفه ای موسیقی پاپ خواننده ای با حداقل صدا تکنیک یا جهان بینی موسیقی. او نمونه کاملی از “شومان” است. کسی که به جای تکیه بر صدای خود روی تصویر خود حرکات چراغ ها و عینکی که او ارائه می دهد حساب می کند و دقیقاً آن Playboy دیگر فقط یک تخلف حرفه ای یا تنبلی نیست بلکه نتیجه منطقی افرادی است که وارد صحنه موسیقی می شوند که نباید در اینجا باشند. Polybank در کنسرت های خاص نه خارج از شرایط اضطراری فنی یا شرایط سالن بلکه بخشی طبیعی و آگاهانه از “عملکرد” است. عملکردی که برای گوش نیست بلکه برای دوربین است. مخاطب باید فریب خورده باشد او باید دست خود را در همان قاب درخشان تکان دهد او باید همان صدای شناخته شده را بشنود به طوری که ترتیب کالایی این موسیقی شبه آشفته نیست و این دقیقاً نمونه بی احترامی مخاطب است. نه تنها زمان نه فقط پول بلکه به هوش شنوایی وی. از آنجا که چنین شوک هایی به “مخاطب” اعتقاد ندارند آنها “مصرف کننده” خواهند داشت. یک بیننده عاطفی که نه حقیقت را می بیند و نه می شنود یا می شنود. اما سؤال مهمتر این است: چرا با وجود آشکار شدن مکرر این فریب ها با وجود انتشار این فیلم هنوز تأثیرات این چهره ها جشن گرفته می شود؟ چرا سالن ها هنوز پر شده اند بلیط ها در کمتر از چند ساعت به فروش می رسند و کنسرت ها در فضای مجازی با هشتگ های جسورانه تبلیغ می شوند؟ پاسخ تلخ است: زیرا بسیاری از این طرفداران اساساً “مخاطبان موسیقی” نیستند. آنها تصویر شهرت را دنبال می کنند نه شرکت های راهرو شنوایی. در فرهنگی که مصرف سریع نمایش و جذابیت بصری به جای عمق و اصالت ارجح باشد طبیعی است که به طور خاص نه تنها حذف می شود بلکه تولید مثل است. در چنین زیست توده ای “موسیقی” فقط زمینه ای برای سلفی است پرش به بالا و پایین می رود و چند داستان شبانه را منتشر می کند. آنچه در این کنسرت ها اجرا می شود نه یک قطعه موسیقی که یک آیین نمایشی است. یک حزب نامناسب برای فراموش کردن. بنابراین طرفداران این خوانندگان را نمی توان “مخاطب هنر” دانست. آنها بخشی از معمای بازار هستند که همه چیز به فروش می رسد. حتی صدا در این بازار امثال او انحراف نیست بلکه نتیجه طبیعی سازوکاری که مخاطبان انتقاد آموزش شنوایی و مسئولیت فرهنگی را در طول سالها به همراه داشته است. آنها نمایشنامه را انتخاب کرده اند نه از جهل بلکه انتخاب موسیقی به جای موسیقی و تا زمانی که این انتخاب بی پاسخ باشد صداقت هنری تنها بازنده این رقابت خواهد بود.
پایان پیام