بحران خون در مازندران
در سکوت سنگین بیمارستان جایی که زمان به کندی می گذرد و هر ثانیه نبردی نامرئی برای زندگی در جریان است چهره هایی را می بینی که هر کدام داستانی از رنج امید و انتظار دارند. در میان این بیماران مریم دختر 27 ساله ای که پنج سال است با سرطان خون دست و پنجه نرم می کند بیش از هر چیز دیگری به خون نیاز دارد. نه برای بهبودی قطعی بلکه برای نفس کشیدن برای زنده ماندن.
با وجود لبخند محو شده ای که به سختی روی لب هایش می نشیند چشمانش خسته است. خسته از مبارزه روزانه با درد و درمان. هر بار که کیسه ای خون به بدنش تزریق می شود می داند که این کیسه نه تنها مایع زندگی است بلکه هدیه ای است که به او امکان ادامه زندگی را می دهد اما اکنون این هدیه با کمبود جدی مواجه است.
در روزهایی که ذخایر خون مازندران به کمتر از دو روز کاهش یافته و بیماران تالاسمی بیماران سرطانی و مصدومان تصادفات جاده ای چند قطره خون با مرگ فاصله دارند مریم یکی از هزاران مریضی است که با نگرانی به رحمت می نگرند. . از افرادی که حتی ممکن است او را نشناسند هر بار که صدای پمپ دستگاه انتقال خون در اتاقش به صدا در می آید امید او به آینده زنده می شود اما این امید اکنون در سایه یک بحران تلخ محو می شود.
مریم می گوید من زنده ام اما زندگی من هر ماه به یک معجزه وابسته است؛ معجزه ای به نام اهدای خون اگر نه من هم نیستم. و این جمله شاید تلخ ترین حقیقتی باشد که این روزها در مازندران شنیده می شود. جایی که بیماران خاص و قربانیان حوادث در صف و در هر لحظه منتظر هستند صدای خاموش شدن دستگاه می تواند پایان زندگی دیگری را رقم بزند.
این گزارش دعوتی است به دل ها و دست هایی که با یک تصمیم ساده می توان امید را به فضاهایی که زندگی در خط باریک بودن و نبودن قرار دارد بازگرداند.
زندگی من به خون بستگی دارد. “هر واحد خون یعنی روزی دیگر از امید”
در یک اتاق کوچک بیمارستان جایی که صدای ماشین ها و زمزمه های پرستاران سکوت را می شکند مریم ۲۷ ساله با آرامش در تختش آرمیده است. اما این صلح ظاهری حاوی تاریخ پر از مبارزه امید و ترس است. مریم از سرطان خون رنج می برد و برای ادامه درمان و زندگی خود باید هر ماه واحد خون دریافت کند. او یکی از هزاران بیمار منتظر ذخیره خون در استان مازندران است که این روزها وضعیت بحرانی ذخایر خونی سایه نگرانی را بر زندگی او انداخته است.
مریم با لبخندی ملایم ما را به گفتگو دعوت کرد. از او درباره وضعیتش و اهمیت خون در درمانش پرسیدیم. او با صدایی آرام اما مطمئن گفت: پنج سال است که با سرطان خون مبارزه می کنم. هر ماه چند واحد خون یا پلاکت باید دریافت کنم؟ اگر این خون ها به موقع نرسد درمان من نه تنها به تأخیر می افتد بلکه جانم به خطر می افتد. برای من هر واحد خون یعنی روزی دیگر از زندگی گامی دیگر به سوی امید».
وی با ذکر لحظات سختی که خبر کمبود خون را می شنود گفت: وقتی شنیدم ذخایر خون استان کمتر از دو روز است قلبم فرو ریخت هیچ وقت نمی دانی چه حسی دارم. گفته شد که خون مورد نیاز شما در دسترس نیست.
وقتی از او در مورد نگرش مردم نسبت به اهدای خون پرسیدیم مریم در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت: “شاید برخی از مردم ندانند که با اهدای خون چه خدمات بزرگی به ما می کنند. اهدای خون شما می تواند جان یک مادر را نجات دهد. کودک یا جوانی مثل من “این یک عمل ساده است اما برای کسی مثل من تاثیر مادام العمر است.”
او همچنین مردم را تشویق کرد که آگاهانه تر به اهدای خون نگاه کنند: «بسیاری از مردم فکر می کنند اهدای خون زمان بر یا خطرناک است اما واقعاً این طور نیست. اگر کسی حتی یک بار هم خون اهدا کند و بداند که چقدر ممکن است موثر باشد من می دانم که چقدر موثر است مطمئنم که به این کار ادامه خواهند داد.”
بالاخره مریم با لحنی پر از امید گفت: نمی دانم آنها چه کسانی هستند که خونشان به من رسیده است. اما من برای آنها دعا می کنم و با تمام وجود از آنها تشکر می کنم. امیدوارم همه کسانی که سالم هستند و می توانند بدانند که اهدای خون فقط یک عمل انسانی نیست. بلکه راهی برای ساختن آینده ای بهتر است. شاید روزی این خون جان شما یا عزیزانتان را نجات دهد.»
در این گفتگو یکی از پرستاران بخش به آهستگی گفت: بسیاری از بیماران مانند مریم فقط به لطف اهدای خون مردم زنده می مانند. یک حقیقت تلخ را آشکار می کند؛ کم خونی فقط یک عدد در آمار نیست بلکه یک مبارزه واقعی برای زندگی است.
من خونم را می دهم شاید زندگی دیگری ادامه یابد
در هیاهوی زندگی مدرن که هر ثانیه برای مردم ارزشمند است عده ای هستند که لحظاتی از وقت خود را صرف اهدای خون برای نجات جان دیگران می کنند. این افراد بی سر و صدا و بدون هیاهو کاری انجام می دهند که می تواند زندگی هزاران نفر را از هم بپاشد. رضا کاظمی یکی از اهداکنندگان مستمر خون در مازندران حکایت دیگری دارد. او سال هاست که این کار را انجام می دهد و انگیزه او برای کمک به دیگران همچنان در حال رشد است.
رضا کاظمی 35 ساله ساکن بابل در حالی که برای ورود به پایگاه انتقال خون آماده می شد با ما صحبت کرد. ابتدا لبخندی زد و گفت: هر بار که اینجا می آیم احساس می کنم باری را از روی دوش یکی برداشته ام. این کار برای من فقط اهدای خون نیست. بلکه این یک مسئولیت انسانی است.»
کاظمی درباره اولین تجربه اهدای خون خود توضیح داد: اولین بار حدود 10 سال پیش بود یکی از دوستانم تصادف کرد و نیاز به خون داشت با دیدن اضطراب خانواده اش تصمیم به اهدای خون گرفتم و در همان لحظه متوجه شدم که متوجه شدم. که یک عمل ساده می تواند جان یک فرد را نجات دهد پس از آن تصمیم گرفتم که یک اهداکننده مستمر باشم.
وی در پاسخ به این سوال که چرا این کار را ادامه می دهد گفت: “گاهی با خودم فکر می کنم که اگر من یا یکی از اعضای خانواده ام به خون نیاز داشته باشیم می خواهیم دیگران کمک کنند. پس چرا من خودم شروع نمی کنم؟”
رضا همچنین درباره سختی های اهدای خون در شرایط فعلی گفت: گاهی اوقات رفتن به پایگاه ها سخت می شود. می دانم که بسیاری از مردم به دلیل مشغله کاری یا دوری نمی توانند خون اهدا کنند. اما به نظر من وقتی جان یک نفر دیگر در خطر است ارزش آن را دارد که چند دقیقه وقت بگذاریم.»
وی همچنین به وضعیت بحرانی ذخایر خونی استان اشاره کرد و گفت: وقتی شنیدم ذخایر خون استان کمتر از دو روز است بسیار ناراحت شدم یعنی بیماران خاصی مانند تالاسمی یا کسانی که تحت عمل جراحی قرار گرفته اند به همین دلیل این بار علاوه بر خودم تعدادی از دوستانم را نیز به اینجا آورده ام.»
کاظمی در پایان از مردم خواست این کار را جدی بگیرند و گفت: اهدای خون هدیه ای است که شاید هرگز نفهمید چه کسی از آن بهره برده است اما مطمئن باشید تاثیر آن برای همیشه باقی خواهد ماند. باید این مسئولیت را بپذیری شاید روزی این خون جان عزیزترین فرد زندگیت را نجات دهد.
ذخایر خون به کمتر از دو روز رسید. جان هزاران بیمار در خطر است
در شرایطی که ذخایر خونی استان مازندران به مرز بحرانی رسیده و بیماران خاص و اورژانسی به شدت به این مایع حیاتی نیاز دارند عبدالله محمدی فیروزجایی مدیر کل انتقال خون مازندران به تشریح وضعیت موجود پرداخت و از مردم جویا شد. برای نجات جان بیماران پایگاه های انتقال خون به کمک می آیند. با نزدیک شدن به فصل سرما و افزایش عملیات اضطراری هشدار می دهد که در صورت ادامه کمبود وضعیت بحرانی تر می شود. در این میان اهدای خون به عنوان یک نیاز ضروری و حیاتی به یک چالش جدی تبدیل شده است.
وی با اشاره به اینکه ذخیره خون استان به کمتر از دو روز کاهش یافته است گفت: ذخیره خون استاندارد هشت روزه برای آرامش جامعه به ویژه بیماران خاص و همچنین انجام اورژانس ها و جراحی های غیر ضروری است. متأسفانه اکنون در شرایط بحرانی هستیم. بیماران تالاسمی که زندگی آنها وابسته به خون است در اولویت قرار دارند. همچنین بیمارستان های آتش نشانی ولیعصر قائم شهر و زارع ساری که خدمات کشوری ارائه می کنند به شدت نیازمند خون هستند.
محمدی با بیان اینکه روزانه بین 550 تا 600 واحد خون در استان مصرف می شود افزود: نبود تجهیزات و فرسودگی زیرساخت ها شرایط را دشوارتر کرده است سه دستگاه اتوبوس سیار خونگیری در استان فرسوده است و نیازمندیم. حداقل چهار واحد جدید هزینه خرید هر واحد 200 میلیارد ریال است و موافقت هیئت دولت برای خرید یک واحد هنوز اجرایی نشده است.
وی همچنین به مشکلات کاهش مشارکت اهداکنندگان جدید اشاره کرد و گفت: بررسی ها نشان می دهد که بسیاری از جوانان به دلایل مختلف از جمله جراحی زیبایی یا حجامت از چرخه اهدای خون خارج شده اند علاوه بر این زنان نیز یکی از مهم ترین موارد هستند. و جمعیت بالقوه این منطقه به دلیل تمایل به انجام عمل های زیبایی یا کاشت مو برای مدت طولانی خون اهدا نمی کنند.
مدیر کل انتقال خون مازندران همچنین به محدودیت های اجتماعی و اقتصادی پرداخت و تصریح کرد: در شرایطی که مردم به دلیل فشار اقتصادی شبانه روز کار می کنند در صورت عدم دسترسی به مراکز خونگیری مراجعه آنها کاهش می یابد تعطیلی سرماخوردگی آنفولانزا و قطع برق نیز امروز ما را به این بحران کشانده است.»
وی از بیمارستان ها و پزشکان خواست قبل از هر عمل جراحی غیرضروری را به تعویق بیندازند و وضعیت گروه خونی را جویا شوند.
وی تاکید کرد: تاکنون هیچ عملیاتی به دلیل کمبود خون لغو نشده است اما اگر همکاری همه جانبه شکل نگیرد ممکن است به این مرحله برسیم.
محمدی در پایان با بیان اینکه خون اهدایی تنها به مدت 35 روز قابل نگهداری است و برخی فرآورده ها مانند پلاکت ها عمری سه روزه دارند اظهار داشت: نیازمند حضور مستمر مردم در مراکز خونگیری هستیم نیاز به خون دائمی است و همه افراد نیاز به خون دارند. باید این مسئولیت را جدی بگیرند.»
شب فرا رسیده و بیمارستان در سکوت سرد خیابان های زمستانی همچنان بیدار است. پشت پنجره آسایشگاه نور لامپ ها روی شیشه بخار شده نقش می بندد اما قلب هایی که در این اتاق ها می تپد سنگین تر از هوای سرد بیرون است. مریم روی تختش دراز کشیده است اما نمی تواند بخوابد. شاید به این فکر می کند که اگر خون نگیرد چه بلایی سرش می آید؟ این فکر مثل سایه سنگینی بر سرش افتاده است.
مریم تنها نیست. در این لحظه هزاران بیمار در این استان درست مثل او می جنگند. مبارزه با بیماری ترس زمان. از جمله بیماران تالاسمی هستند که حتی نمی توانند یک روز عادی را بدون خون سپری کنند. مادرانی که برای زایمان نیاز به خون دارند و جوانان قربانی حوادث. هر یک از آنها به کسانی امیدوار هستند که شاید هرگز آنها را نبینند.
اما آیا این امید همیشه محقق می شود؟ آیا مردم می دانند که بحران تامین خون چقدر جدی است؟ دکتر محمدی مدیر کل انتقال خون مازندران ذخایر خونی استان را کمتر از دو روز و استاندارد را هشت روز دانست. این بدان معنی است که یک بیمار حیاتی ممکن است در هر زمانی با کمبود خون مواجه شود.
در خیابان های شهر مردم حرکت می کردند شاید غافل از اینکه چند دقیقه از وقتشان می تواند جان یک نفر را نجات دهد. رضا یکی از اهداکنندگان مستمر خون می گوید: “هر بار که خون اهدا می کنم احساس می کنم کار شگفت انگیزی انجام داده ام. نمی دانم این خون به چه کسی می رسد اما می دانم ممکن است جان کسی را نجات دهد.”
اما تعداد رضاها کافی نیست. تعداد اهداکنندگان در سال های اخیر کاهش یافته است. مشکلات مالی زندگی پرمشغله باورهای نادرست همگی با هم ترکیب شده اند تا اهدای خون را برای بسیاری از مردم به یک امر حاشیه ای تبدیل کنند. اما برای مریم و سایر بیماران یک نیاز حیاتی است.
شب عمیق می شود و صدای ماشین های بیمارستان همچنان به گوش می رسد. اما آیا صدای مریم و دیگر بیماران به گوش ما می رسد؟ آیا در میان زندگی روزمره مان می خواهیم لحظه ای فکر کنیم که صرف یک ساعت برای اهدای خون می تواند جان یک انسان را نجات دهد؟
این پایان ماجرا نیست؛ بلکه آغاز یک کار است. مسئولیت هر یک از ماست. اگر امروز دستان مهربان بیشتری برای اهدای خون قدم بردارند مریم و سایر بیماران ممکن است با امید بیشتری به فردا نگاه کنند. این داستان می تواند با کمک ما به پایان خوشی برسد. و این پایان چیزی نیست جز زندگی عشق و انسانی که به دیگری امید داده است.