اذعان نشریه عبری به بیاثر بودن ترور چهرههای مقاومت
روزنامه عبری تحلیل میکند ترور رهبران مقاومت فلسطین و حزبالله لبنان همچون اسماعیل هنیه توسط رژیم صهیونیستی نه تنها گروههای مقاومت را تضعیف و سرکوب نساخته بلکه منجر به گسترش مبارزه آنها علیه این رژیم شده و موفقیتهای آنها را افزایش داده است.
به گزارش یومیر، روزنامه عبری هاآرتص تحلیل میکند، سیاست رژیم صهیونیستی در ترور رهبران مقاومت فلسطین و حزبالله لبنان نه تنها هیچ کمکی به این رژیم نخواهد کرد بلکه بیش از پیش هزینهها را برای این رژیم افزایش خواهد داد.
نقطه شروع دور تازه تنشها در منطقه، اصابت راکت ضدهوایی رژیم صهیونیستی به منطقهای به نام «مجدل شمس» در جولان اشغالی سوریه در روز شنبه ششم مرداد بود که ۱۲ کشته و دهها زخمی از جامعه دروزی این منطقه بر جای گذاشت.
پس از این رویداد، اسرائیلیها به سرعت انگشت اتهام را به سمت «حزبالله» لبنان گرفته و مدعی شدند این حمله با موشک صورت گرفته است. مقاومت اسلامی لبنان اما در بیانیهای انجام چنین حملهای را قاطعانه تکذیب و تاکید کرد که این گروه هیچ ارتباطی با این حمله نداشته و انجام آن را رد میکند.
عصر سهشنبه هفته پیش رسانهها از حمله صهیونیستها به ساختمانی در ضاحیه جنوبی بیروت خبر دادند و وزارت بهداشت لبنان اعلام کرد در این حمله چهار تن به شهادت رسیدهاند؛ از جمله فواد شُکر که یکی از فرماندهان ارشد حزبالله لبنان بود. ارتش رژیم صهیونیستی رسما هدف قرار دادن بیروت را پذیرفت و مدعی شد این حمله در پاسخ به حمله «مجدل شمس» انجام شده است.
رژیم صهیونیستی اما در اقدام دیگری دست به ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس که برای شرکت در مراسم تحلیف «مسعود پزشکیان» رئیسجمهوری اسلامی ایران به تهران سفر کرده بود در بامداد چهارشنبه گذشته (۱۰ مرداد) در محل اسکان او در تهران زد.
تحلیلگر نشریه صهیونیستی هاآرتص ارزیابی کرده است: «ترور اسماعیل هنیه را به ویژه با در نظر گرفتن زمان و مکان آن چیزی بجز تلاشی به منظور به تاخیر انداختن توافق بر سر آتشبس در غزه و آزادی گروگانها (اسرای صهیونیست تحت کنترل حماس) نمیتوان تفسیر کرد.»
این تحلیلگر همچنین معتقد است که ترور هنیه را فراتر از آن همچنین میتوان نه فقط به عنوان تلاشی برای ادامه دادن به جنگ به جای آتشبس بلکه حتی رساندن جنگ به سطح یک تقابل نظامی مستقیم با ایران دانست.
او ادامه میدهد که این ترور «فراتر از همه اینها تلاشی برای وارد کردن ایالات متحده به جنگ تحت یک چارچوب بینالمللی جنگ تمدنها است.»
هاآرتص همچنین خاطرنشان میکند که بنیامین نتانیاهو سوار بر احساسات برانگیخته شده عمومی در سرزمینهای اشغالی از بعد از عملیات هفتم اکتبر طوفان الاقصی شده و تحت فضایی که بعد از این عملیات در این سرزمینها ایجاد شد هیچ اپوزیسیونی در آنجا بر سر اینکه یک اعتراض کوچک به ترور هنیه و تبعات آن کند، ریسک نمیکند.
تحلیلگر این رسانه رژیم صهیونیستی تاکید دارد به شهادت رساندن اسماعیل هنیه توسط این رژیم «فورا و مستقیما» هر گونه شانس نجات اسرای صهیونیست را از بین برد، کل سرزمینهای اشغالی را «در یک وضعیت هشدار تدافعی و عصبی قرار داد» و همچنین ریسک یک جنگ منطقهای را افزایش میدهد؛ «جنگی که در آن یک اسرائیل دچار شکاف و اختلاف – شکافی که یورشهای اخیر به پایگاه سدی تیمان و چند مرکز و پایگاه دیگر در بیتلید آن را اثبات میکنند – متحمل آسیبهای جدی خواهد شد».
هاآرتص ادامه میدهد: «تجربه ترور چهرههای متعدد سازمانهای متعدد در طی سالیان به ما این درس را میدهد که نهایتا هیچ تاثیر واقعی و منسجمی بر وضعیت نداشتهاند. حتی اگر ادعا شود که ترور چهرههای مهم حماس یا حزبالله فایدهای را در یک مقطع زمانی خاص داشته، اما آزمون زمان ثابت میکند نه فقط این سازمانها شکستی را در اثر این قتلها متحمل نشدند بلکه حتی تهاجم خود را افزایش دادند. چون فردای همان روز فرد دیگری امور را به دست گرفت که در مورد مربوط به حزبالله، شخصی بوده (سین حسن نصرالله) که حتی نسبت به رهبر قبلی موفقتر عمل کرد.»
این تحلیلگر همچنین بر این باور است که کابینه رژیم صهیونیستها با ترور چهرههای مقاومت صرفا به دنبال دست زدن به اقداماتی «سمبلیک» است و ترور اخیر اسماعیل هنیه نیز در این زمان و مکان خاص در حالی رخ داده که این کابینه «لجبازانه از بحث درباره روز بعد از جنگ امتناع میکند.»
او معتقد است که با ترور هنیه شاید اسرائیلیها این احساس را پیدا کنند که «ابتکار عمل به آنها برگشته و غرور زخمخورده اسرائیل و بازدارندگی تحلیل رفتهاش ترمیم شده است اما به سختی میتوان درک کرد که چطور متحد شدن تمامی قوای حماس، حزبالله و ایران – تحولی که با توجه به تشدید اخیر تنشها هر چه محتملتر میشود – میتواند به نفع اسرائیل یا یهودیان در جهان باشد.»
او ادامه میدهد: «ما زندانی یک سیاست خصومتورز و بسیار مردانه و با گرایشاتی بچگانه هستیم و میبینیم که در این جریان ضربه زدن به سمبلها تبدیل به اولویت نخست سیاستمداران شده است؛ کسانی که این اقدامات را اغلب تحت لوای انجام گامهایی اساسی به منظور کسب مزایایی امنیتی یا استراتژیک اتخاذ میکنند. اولین کسانی که به خاطر این سیاست تاوان وحشتناکی میدهند نه تعیینکنندههای سیاست بلکه گروگانها، کودکان، زنان و غیرنظامیان بیپناه هستند.»
انتهای پیام