ابتکار یک فرمانده در رهایی گروگان ها

وقتی رفتیم ناگهان به آمبولانس رسیدیم که کومالاس آتش گرفت. بچه ها خیلی زود آمبولانس را خاموش کردند و مشخص شد که کومالاس احتمالاً همه ساکنان را گرفتار کرده است.
در طول جنگ Sadegh Farqan Tariq یک کارگروه جمعی برای نیروهای ویژه نیروی هوایی بود. وی در خاطره ای با اشاره به گروگان و مسئولیت كومالا در آزادی این گروگان ها می گوید: پس از اتمام آموزش و چند روز نوامبر -من خودم را با نوه نوه آشنا كردم و در شرکت حرکتی و حمل و نقل خدمت کردم.
با انتقال گردان پشتیبانی به پادگان Peswar واقع در 2 کیلومتری Piranshahr ما ماه ها در پادگان مستقر شدیم اما علاوه بر ما بخش Khorasan به پادگان اعطا شد و در منطقه بود. بزرگترین مشکل ما در منطقه پاشا تیم باک نیروهای کومالا بود که ما به زودی اداره می کردیم و به پادگان عادت کردیم.
ساعت چهار بعد از ظهر یکی از روزهای نوامبر بود و من یکی از پادگان جیپ را تعمیر و تمیز کردم در حالی که صدای دو سرباز لشکر خراسان از راه دور شنیده می شد. این را در منطقه جنگ بگویید و درگیری در منطقه جنگ به دلیل شرایط غیر طبیعی و استرس سربازان غیر طبیعی نیست و گاهی اوقات اما معمولاً با بقیه سربازان به پایان می رسد و طرفین همه چیز را فراموش می کنند. به همین دلیل من از داستان بی خبر بودم و مجبور شدم کار کنم که به طور همزمان چند گلوله شلیک می کنم.
در ابتدا فکر می کردم یکی از سربازان برای تهدید دیگری چند پرواز هوایی را شلیک کرده است اما وقتی برگشتم و دیدم عده ای که سریع و در کنار هم بودند فهمیدم که این داستان جدی است زیرا من در حالی که توخالی بودم شروع به دویدن روی صحنه کردم.
سربازان این منطقه دائماً تحقیر می شدند و در مورد تیراندازی ناگهانی یک سرباز به یک سرباز دیگر صحبت می کردند. پزشک همچنین اولین معالجه خود را برای بهبود سرباز زخمی آغاز کرده بود.
از طرف دیگر با تیره شدن هوا به دلیل امکان انتقال کومالا ممنوعیت عبور اجرا شد و هیچ اتومبیل حق نداشت پس از ساعت پنج بعد از ظهر از پادگان خارج شود. به همین دلیل راننده آمبولانس به نام Khosrow از انتقال زخمی ها به بیمارستان خودداری کرد و دائماً در مورد حل و فصل پیشخوان -نیروهای انقلابی صحبت می کرد اما با دستور مستقیم فرمانده پادگان سرانجام کوتاه آمد و آمبولانس را تنظیم کرد.
راننده آمبولانس آرزو داشت که تمام حلالیت ها را آرزو کند و با اکراه پادگان را ترک کرد. هنوز یک مایل دورتر نبود که کومالاس به پشت آمبولانس چاقو زد. بازتاب صدای رعد و برق در کوه ها و سینی های اطراف سربازان پادگان را در یک وحشتناک شما پیچیده کرد. همه ما مردد و مردد بودیم. فرمانده پادگان بلافاصله اقدام کرد و دستور استقرار را به آمبولانس دستور داد.
بچه ها خیلی سریع آماده شدند و کنار گذاشته شدند. چند دقیقه بعد هنگامی که ما در راه بودیم ناگهان به آمبولانس رسیدیم که کومالاس روی شعله های آتش شلیک کرده بود. بچه ها به زودی آمبولانس را خاموش کردند و مشخص شد که هیچ کس در آن نیست و احتمالاً کومالاس همه ساکنان را گرفتار کرد.
هنگامی که این پرونده به فرمانده پادگان رسید وی پس از شنیدن محیط اطراف به جیپ آمد و به سمت موقعیت رفت. سپس او با بلندگوهای قوی اعلام کرد که اگر گروگان ها فردا صبح آزاد نشوند مداخله می کند. با تهدید فرمانده هوا هنوز آگاه نبود که کومالاس هم مسافران آمبولانس و هم سرباز زخمی.
پایان پیام