عمومی

گپی با هوشنگ ابتهاج درباره روسیه و جنگ اوکراین

شاعر دوست داشتنی و دوست عزیز. دلم برایش تنگ شده است. من مرتب به ایران می رفتم. گفتم باور کنید یکی از افتخارات من این است که در عین حال آدم شگفت انگیزی مثل شما هستم. او متواضعانه گفت من لیاقت این حرفه ها را ندارم.

پرسیدم چه کار می کنی گفت: این دیوانه بازی ها را در دنیا دیدم. بحث به جنگ روسیه و اوکراین رفت. من پرسیدم که آیا پوتین دوباره تمایل به امپراتوری دارد؟ گفت آمریکا هم بی گناه نیست. او پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی هیچ ارتباطی با کشورهای جدا شده نداشت، او همه اعضای ورشو را به ناتو برد. یک سال است که روسیه می گوید: «نگران اوکراین نباش». گوش نمی دهند.

گفتم در بین ایرانی ها بنفش هنوز پابرجاست. کسی که سال ها پیش من را دید که تولدت را تبریک می گویم به من گفت که برای خاطره ام یک رنگ ارغوانی کاشته ام. حالا او بزرگ شده و من همیشه می روم و زیر آن شعر سایه می خوانم.
او گفت ایرانی ها ملت بسیار بزرگی هستند. آنها صبور هستند. سرشان را پایین می‌اندازند، دیگران فکر می‌کنند توجه نمی‌کنند. اما آنها با صبر و حوصله بر مشکلات غلبه می کنند. مسائل جاری را نیز بررسی می کنند.

حالش خوب بود صدایش نسبت به پارسال بلندتر بود. دومی به امید دیدار گفت. من پاسپورت ندارم. کندر. او همچنین گفت که در حال حاضر نمی تواند به ایران بیاید. اما ما به امید دیدار گفتیم.
تولد این سعدی روزگار ما مبارک باد.

گفتگو با هوشنگ ابتهاج درباره جنگ روسیه و اوکراین

دکمه بازگشت به بالا